Part26
#Part26
#آدمای_شرطی
🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸
باید اولینش من باشم باید باشم!
نتونستم به وسوسه ی هک کردنش غلبه کنم
گوشیش ، لپتاپش حتی تلویزیونش هرچیز الکترونیکی داشت رو هک میکردم
تازه بیشتر فهمیدم چه لعبتیه تازه فهمیدم بی خودی عاشقش نشدم وای هوش از سرم میپروند
وای وای که چقدر این دختر شیرین بود
تو خونه اهنگ میذاشت و برای خودش میرقصید و من به شیطنتاش قهقهه میزدم
ثانیه به ثانیه با دیدنش با کارهایی که میکرد بیشتر منو عاشق خودش میکرد و من پشت مانیتور عاشقانه ساعتها بهش زل میزدم
مخصوصاً وقتهایی که تنهایی خونه بود و لباسهای عجیب غریب میپوشید و رو به ایینه ی قدی که تو اتاقش داشت اهنگ میذاشت و برس رو به دستش میگرفت و انگار یه سوپراستاره و اون برس یه میکروفونه شروع میکرد به آهنگ خوندن
لباسهایی که میپوشید دیوونه کننده بود
وای هیکلش نابودم کرده بود، نفس گیر بود این لعنتی!
لعنتیه خوشکل وخوش قلب و مهربونِ من انقدر دلش نازک بود که با دیدن یه فیلم عاشقونه تا صبح مینشست گریه میکرد
اون لحظه میخواستم برم گردن اون سازنده ی فیلم رو بشکنم وای وای میمردم وقتی لپتاپ رو پاش بود و با دیدن فیلم اشک میریخت
مامانش وقتی یه خبر بد بهش میداد ساعتها به خاطر اون خبر بد گریه میکرد
هزار تا کار داشتم ولی نمی تونستم بدون دیدن شیرین کارام رو انجام بدم یه سیستم کامل هم خریدم و رو سیستم کارام رو انجام میداد رو لپ تاپ هم تصویر و صدای شیرینم بود
این دختر همه ی دنیام شده بود، سه ماه بود ثانیه به ثانیه دنبالش بودم
ولی دیگه کم کم دوست پسر گرفتناش رو اعصابم بود
شروع کردم با شماره مخفی اس ام اس دادن بهش
#آدمای_شرطی
🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸
باید اولینش من باشم باید باشم!
نتونستم به وسوسه ی هک کردنش غلبه کنم
گوشیش ، لپتاپش حتی تلویزیونش هرچیز الکترونیکی داشت رو هک میکردم
تازه بیشتر فهمیدم چه لعبتیه تازه فهمیدم بی خودی عاشقش نشدم وای هوش از سرم میپروند
وای وای که چقدر این دختر شیرین بود
تو خونه اهنگ میذاشت و برای خودش میرقصید و من به شیطنتاش قهقهه میزدم
ثانیه به ثانیه با دیدنش با کارهایی که میکرد بیشتر منو عاشق خودش میکرد و من پشت مانیتور عاشقانه ساعتها بهش زل میزدم
مخصوصاً وقتهایی که تنهایی خونه بود و لباسهای عجیب غریب میپوشید و رو به ایینه ی قدی که تو اتاقش داشت اهنگ میذاشت و برس رو به دستش میگرفت و انگار یه سوپراستاره و اون برس یه میکروفونه شروع میکرد به آهنگ خوندن
لباسهایی که میپوشید دیوونه کننده بود
وای هیکلش نابودم کرده بود، نفس گیر بود این لعنتی!
لعنتیه خوشکل وخوش قلب و مهربونِ من انقدر دلش نازک بود که با دیدن یه فیلم عاشقونه تا صبح مینشست گریه میکرد
اون لحظه میخواستم برم گردن اون سازنده ی فیلم رو بشکنم وای وای میمردم وقتی لپتاپ رو پاش بود و با دیدن فیلم اشک میریخت
مامانش وقتی یه خبر بد بهش میداد ساعتها به خاطر اون خبر بد گریه میکرد
هزار تا کار داشتم ولی نمی تونستم بدون دیدن شیرین کارام رو انجام بدم یه سیستم کامل هم خریدم و رو سیستم کارام رو انجام میداد رو لپ تاپ هم تصویر و صدای شیرینم بود
این دختر همه ی دنیام شده بود، سه ماه بود ثانیه به ثانیه دنبالش بودم
ولی دیگه کم کم دوست پسر گرفتناش رو اعصابم بود
شروع کردم با شماره مخفی اس ام اس دادن بهش
۳.۸k
۱۸ اسفند ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.