خواب

"خـ‌و‌اب"

ـــــ.ـــــ.ـــــــ.ــــــ
ات‌ویو
دستام تو دستاش بود..بهترین لحظات عمرم بود
حاظر بودم کل زندگیمو بدم فقد پیشش باشم..
یک دفعه وایساد و روبه‌من خیره شد
صورتمو توی دستاش قاب کرد و فاصلمونو ب ⁰ رسوند
تا اومد بوسم کنه از خواب بیدار شدم

ات. اه فـ..اک..الان وقت بیدار شدن بود؟؟

از جام پاشدم رفتم سمت اشپزخونه تا یچیزی بخورم
"³⁰مین‌بعد"
بعدا از خوردن ی رامیون رفتم سمت کشوی قرصام
۵ تا قرص خواب اورو یجا گذاشتم تو دهنم و با اب خوردم
ب ارومی رفتم سمت تخت خوابم و دراز کشیدم
بعداز ²مین کم کم چشمام گرم شد..

"³روز بعد"
ات‌ویو
داشتیم غذا میخوردیم ک شروع کرد ب حرف زدن

تهیونگ. ات..عاشقتم
ات. منم..خیلی خیلی عاشقتم

همینطوری داشتیم حرف میزدیم که تهیونگ اومد نزدیکم و دوباره فاصلمون رو ⁰ کرد
لباشو گذاشت رو لبام
دوست نداشتم این لحظه بگذره
تو همین فکرا بودم ک با خشکی شدید گلوم بیدار شدم

ات. چرا همیشه بد موقع بیدار میشم؟ "با صدای خش‌دار"

ی لیوان اب خوردم
گلوم بشدت درد میکرد..عوارض قرص خوابه..
برام مهم نیس..هرچی شد شد..نه مامانی دارم نگرانم بشه..نه پدری..
هیشکیو ندارم
رفتم سمت کشوی قرصا
این دفعه ۷ تا قرص خوردم
ب سمت تخت خوابم رفتم و کم کم چشمام گرم شد..
ــــ
چطوره؟؟
دیدگاه ها (۲۶)

"خواب" p²ـــــ.ـــــ.ـــــ.ـــــات‌ویوکنار ی رود پر اب نشسته...

"خواب" p³ــــــــــــــــادمین‌ویوات..برای دیدن تهیونگ دست ب...

درخاستی🤡✨

جدی فازتون چیه میاید فیکای اینطوری مینویسید؟؟ الان تهیونگ چی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط