"خواب"
"خواب"
p³
ــــــــــــــــ
ادمینویو
ات..برای دیدن تهیونگ دست ب هرکاری میزد..
براش مهم نبود چی بشه..فقد میخاست ببینتش..
"²ماهبعد"
اتویو
من ²ماهه ک مداوم پیش تهیونگم و از این بابت خیلی خوشحالم
فقد..برام سواله چرا انقد طولانی شد؟؟
بخاطر اینه ک ۱۰ تا قرصو یجا خوردم؟؟
یا..من مردم؟؟
ته. چیشد؟تو فکری؟؟
ات. هیچی"لبخند"
با فکر اینکه تو واقعیت مرده باشم..لرز کوچیکی ب تنم افتاد
ولی..من تو اون دنیا کسیو ندارم..که نگرانم بشه..
ادمینویو
ات..خبر نداشت ک تو دنیای خودش چ اتفاقی براش افتاده..براش مهمم نبود..
تنها چیزی ک مهم بود..بودن پیش تهیونگ بود(چ بود تو بودی شد:////)
اتویو
احساس میکنم خوشبخت ترین فرد توی دنیام..
امروز با تهیونگ رفتیم شهربازی..خیلی خوش گذشت
بعداز اون رفتیم سمت دریا..
دیدن دریا کنار تهیونگ خیلی لذت بخش تر از اون چیزی بود ک فکرشو میکردم..
تو راه برگشت بودیم ک از خواب بیدار شدم..
بازم گلو درد..سرگیجه..ولی ارزششو داره
بزور از تخت بلند شدم و رفتم سمت دسشویی..تو دسشویی ی سوال مغزمو درگیر کرد:
«من الان چند وقته خوابم؟؟»
کارم توی دستشویی تموم شد..رفتم سمت اشپزخونه..گشنم نبود ولی گلوم انگار دارم داخلش چاقو میکنم..
یکم اب ولرم برداشتمو خوردم با اینکه اثری نداشت..
ــــــ
چگونه بود؟؟😁❤️
p³
ــــــــــــــــ
ادمینویو
ات..برای دیدن تهیونگ دست ب هرکاری میزد..
براش مهم نبود چی بشه..فقد میخاست ببینتش..
"²ماهبعد"
اتویو
من ²ماهه ک مداوم پیش تهیونگم و از این بابت خیلی خوشحالم
فقد..برام سواله چرا انقد طولانی شد؟؟
بخاطر اینه ک ۱۰ تا قرصو یجا خوردم؟؟
یا..من مردم؟؟
ته. چیشد؟تو فکری؟؟
ات. هیچی"لبخند"
با فکر اینکه تو واقعیت مرده باشم..لرز کوچیکی ب تنم افتاد
ولی..من تو اون دنیا کسیو ندارم..که نگرانم بشه..
ادمینویو
ات..خبر نداشت ک تو دنیای خودش چ اتفاقی براش افتاده..براش مهمم نبود..
تنها چیزی ک مهم بود..بودن پیش تهیونگ بود(چ بود تو بودی شد:////)
اتویو
احساس میکنم خوشبخت ترین فرد توی دنیام..
امروز با تهیونگ رفتیم شهربازی..خیلی خوش گذشت
بعداز اون رفتیم سمت دریا..
دیدن دریا کنار تهیونگ خیلی لذت بخش تر از اون چیزی بود ک فکرشو میکردم..
تو راه برگشت بودیم ک از خواب بیدار شدم..
بازم گلو درد..سرگیجه..ولی ارزششو داره
بزور از تخت بلند شدم و رفتم سمت دسشویی..تو دسشویی ی سوال مغزمو درگیر کرد:
«من الان چند وقته خوابم؟؟»
کارم توی دستشویی تموم شد..رفتم سمت اشپزخونه..گشنم نبود ولی گلوم انگار دارم داخلش چاقو میکنم..
یکم اب ولرم برداشتمو خوردم با اینکه اثری نداشت..
ــــــ
چگونه بود؟؟😁❤️
۱۱.۸k
۱۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.