طاق ابرویت غرورم را شکست
طاق ابرویت غرورم را شکست
قلب من را بر تماشای تو بست
تیر مژگانت به پهلویم نشست
هم خمیده گشتم و پشتم شکست
ماه پیشانیت خوارم کرده است
تار و پودم را ز همدیگر گسست
از زنخدان یوسفم بر چاه بست
من زلیخا گشتم از روز الست
صم بکم عمی گشتم هر چه هست
فرق نی دارد دگر بالا و پست
خال مه رویت به این دل تا نشست
از دو عالم هر چه در دل بود رست
عرشیم هر آنچه گویم من کم است
از لب لعلت دلم بر خون نشست
#سید_عرشی
قلب من را بر تماشای تو بست
تیر مژگانت به پهلویم نشست
هم خمیده گشتم و پشتم شکست
ماه پیشانیت خوارم کرده است
تار و پودم را ز همدیگر گسست
از زنخدان یوسفم بر چاه بست
من زلیخا گشتم از روز الست
صم بکم عمی گشتم هر چه هست
فرق نی دارد دگر بالا و پست
خال مه رویت به این دل تا نشست
از دو عالم هر چه در دل بود رست
عرشیم هر آنچه گویم من کم است
از لب لعلت دلم بر خون نشست
#سید_عرشی
۲.۲k
۱۵ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.