بعد از صبحونه رفتم یه حموم گرفتم لباس عوض کردم و خوابیدم
بعد از صبحونه رفتم یه حموم گرفتم لباس عوض کردم و خوابیدم که بعد از چند ساعت با صدای زنگ در عمارت از خواب بلند شدم رفتم پایین که یکی از خدمتکارا درو باز کرد دو تا دختر وارد عمارت شدن لباسشون باز بود الی و دیدم که با تعجب داره بو اون دو تا دختر نگاه میکنه تا منو الی و دیدن حرص خوردن
یونا: پس شما دوتا با ددی منو جولیا ازدواج کردین
جولیا: هه اون دوتا کجان
ا.ت: اولن سلام دومن شما کی باشین سومن ههههررریییی بیرون
جونگ کوک: چت.... جولیا و یونا اینجا چیکار میکنن
الی: این جا چه خبره
ا.ت: این خبره که این دوتا آقا دوست دختر دارن
تهیونگ: چرا بیخود میگی داشتیم باهامون کات کردن
جولیا : فقط اومدیم اینجا که بهتون بگیم نمیزاریم راحت زندگی کنین
تهیونگ: شماها گوه میخورین
جونگ کوک: ولی من اول بهت آرامش میدم
جونگ کوک ویو
به بادیگارد ها اشاره کردم که دوتا شون و گرفتن اسلحه مو درآوردم زدم به پاش
که یه جیغ زد بعدشم رفتم جلو اسلحه رو گذاشتم رو سرش
جونگ کوک: امیدوارم آرامش داشته باشی این برات یه تنبیه حسابی که به عشق جئون جونگ کوک بی احترامی نکنی
و تا خواست حرف بزنه کارش و تموم کردم
تهیونگ: اسلحه مو درآوردم بدون حرف کشتمش و بلند داد زدم اینجا هرکی به عشقای من و جونگ کوک بی احترامی کنه عاقبتش مرگه
یونا: پس شما دوتا با ددی منو جولیا ازدواج کردین
جولیا: هه اون دوتا کجان
ا.ت: اولن سلام دومن شما کی باشین سومن ههههررریییی بیرون
جونگ کوک: چت.... جولیا و یونا اینجا چیکار میکنن
الی: این جا چه خبره
ا.ت: این خبره که این دوتا آقا دوست دختر دارن
تهیونگ: چرا بیخود میگی داشتیم باهامون کات کردن
جولیا : فقط اومدیم اینجا که بهتون بگیم نمیزاریم راحت زندگی کنین
تهیونگ: شماها گوه میخورین
جونگ کوک: ولی من اول بهت آرامش میدم
جونگ کوک ویو
به بادیگارد ها اشاره کردم که دوتا شون و گرفتن اسلحه مو درآوردم زدم به پاش
که یه جیغ زد بعدشم رفتم جلو اسلحه رو گذاشتم رو سرش
جونگ کوک: امیدوارم آرامش داشته باشی این برات یه تنبیه حسابی که به عشق جئون جونگ کوک بی احترامی نکنی
و تا خواست حرف بزنه کارش و تموم کردم
تهیونگ: اسلحه مو درآوردم بدون حرف کشتمش و بلند داد زدم اینجا هرکی به عشقای من و جونگ کوک بی احترامی کنه عاقبتش مرگه
۱۰.۰k
۰۲ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.