۱۰
خوناشام جذاب من ¹⁰
الارم گوشیمو خاموش کردم رفتم کارای لازمو انجام دادم صبحانه خوردم
لباس پوشیدم از خونه زدم بیرون و رفتم سمت کافه
به کافه رسیدم و در کافه رو باز کردم رفتم داخل بعد از سلام و احوال پرسی مشغول صحبت با سوجین و هانا شدم
نگاهمو برای چند ثانیه به در
دادم که همون مردو دیدم
چهار پنج روزی میشد که میومد اینجا
منو رو برداشتم و رفتم سفارشو بگیرم
کوک همیشگی
تعظیمی کردم و لبخندی زدم و برگشتم پیش بچه ها
فلش بک به بعد از شیفت کاری ات
وسایلمو جمع کردم و رفتم سمت یک کافه ی دیگه
کافه نزدیک ده قدمیم بود که دوباره همون مردو دیدم
اهمیت ندادم و رفتم داخل
اطرافو نگاه کردم،صندلی و میز خالی نبود
جز یکی که یه مرد نشسته بود
یکم که دقت کردم...همون مرد
ات عجب شانسی
رفتم سمت میز و تعظیم کردم
ات سلام،میتونم اینجا بشینم؟
سرشو به معنی تایید تکون داد
نشستم روی صندلی که
گارسون اومد
گارسون:چیزی میل دارین؟
ات نه،ممنون
گارسون تعظیم کرد و رفت
کوک میتونم اسمتو بدونم؟
ات البته من اتم کیم ات
کوک منم جئون جونگ کوکم
ات خوشبختم
بعد چند دقیقه بلند شد و رفت منم پنج دقیقه بعدش
رفتم
از این کافه تا خونمون حدود ۱ ساعت راه بود
بعد چند دقیقه پیاده روی به خونه رسید
با کلیدم درو باز کردم
الارم گوشیمو خاموش کردم رفتم کارای لازمو انجام دادم صبحانه خوردم
لباس پوشیدم از خونه زدم بیرون و رفتم سمت کافه
به کافه رسیدم و در کافه رو باز کردم رفتم داخل بعد از سلام و احوال پرسی مشغول صحبت با سوجین و هانا شدم
نگاهمو برای چند ثانیه به در
دادم که همون مردو دیدم
چهار پنج روزی میشد که میومد اینجا
منو رو برداشتم و رفتم سفارشو بگیرم
کوک همیشگی
تعظیمی کردم و لبخندی زدم و برگشتم پیش بچه ها
فلش بک به بعد از شیفت کاری ات
وسایلمو جمع کردم و رفتم سمت یک کافه ی دیگه
کافه نزدیک ده قدمیم بود که دوباره همون مردو دیدم
اهمیت ندادم و رفتم داخل
اطرافو نگاه کردم،صندلی و میز خالی نبود
جز یکی که یه مرد نشسته بود
یکم که دقت کردم...همون مرد
ات عجب شانسی
رفتم سمت میز و تعظیم کردم
ات سلام،میتونم اینجا بشینم؟
سرشو به معنی تایید تکون داد
نشستم روی صندلی که
گارسون اومد
گارسون:چیزی میل دارین؟
ات نه،ممنون
گارسون تعظیم کرد و رفت
کوک میتونم اسمتو بدونم؟
ات البته من اتم کیم ات
کوک منم جئون جونگ کوکم
ات خوشبختم
بعد چند دقیقه بلند شد و رفت منم پنج دقیقه بعدش
رفتم
از این کافه تا خونمون حدود ۱ ساعت راه بود
بعد چند دقیقه پیاده روی به خونه رسید
با کلیدم درو باز کردم
۱۴.۳k
۰۲ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.