در کارگه کوزگری رفتم دوش

در کارگه کوزگری رفتم دوش
دیدم دو هزار کوزه گویا و خموش

ناگاه یکی کوزه برآورد خروش
کو کوزه‌گر و کوزه‌خر و کوزه‌فروش
دیدگاه ها (۱)

"قـَلبــــــــــــــــ"راستش نمیدانم چیست.. اما این را میدان...

همیشه تو اوج ناامیدی😔 یه امیدی ته دلت رو روشن میکنههمیشه تو ...

گاهی برای چشیدن خوشبختیواقعی باید به دنبال دلتان برویدو اهمی...

نیستی و در نبود تو دلتنگی به سر حدِ جنون رسیده شده ام مثل ان...

پارت ۲ویو تینااز خواب بیدار شدم رفتم تا یه دوش بگیرم ساعت نز...

سناریو از اسرافیل پایانی پارت دو

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط