همچنان میگذرد اینک تابستان هم دارد مسافر شب های خسته ی ا

همچنان میگذرد. اینک تابستان هم دارد مسافر شب های خسته ی این تقویم می شود. می رود تا رونمایی اش تا سالی دیگر. تا یادواره ی شیطنت های کودکی و یادت هست؟ چقدر عاشقش بودیم که از راه برسد تا از قید تکلیف رها شویم. از تکلیف نوشتن، خواندن. به همین سادگی. بی خیال رفتن بهاری که ذات کودکی ما را از ما به یادگار می برد.به راستی چه کودکانه می خواستیم رسیدن طلوع آفتاب تیر را. هیجان ممتد آب تنی کردن در یک روز پر عطش از جنس مرداد. چه کودکانه می خواستیم لذت تماشای گیلاس های باغ همسایه را. یادت هست.؟!

کار تقویم است. این تابستان هم دارد خاطره می شود مثل هر سال. من کجای این تقویم ایستاده ام؟!


میلاد اسلام زاده
دیدگاه ها (۱)

اگر گمان جاودانگی در میان نباشد، خاک باقی می ماند . گیاه، آب...

این روزها بیشتر به تو فکر میکنم که من همیشه عاشقت بودم . باو...

نوازش پرهای رنگی خادمانت روی صورتم ، عطر خوش اسپندها، ولوله ...

شب، نام تو را بردمصبح، قاب چوبی پنجره شکوفه داده بودشب بخیر ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط