֗ ֗ ִ ۫ ˑ ֗ ִ ᳝ ࣪ ִ ۫ ˑ ֗ ִ
֗ ֗ ִ ۫ ˑ ֗ ִ ᳝ ࣪ ִ ۫ ˑ ֗ ִ ۫ ˑ ֗ ִ ᳝ ࣪ ִ ۫ ˑ
#PART_185🎀•
دلبر كوچولو
از سوتی که داده بودم حرصی شدم انقد خر بودم که جلوش گفتم جذاب
-میریم یک رستوران
اشاره ای به لباس خیسم کردم
-بقیه افرادی که تو اونجا هستن از ما یکی دو پله بدترن پس دقت نکن
-من خیلی خیس کثیفم
-منم خیلی گشنمه دوست ندارم برم عمارت
-بخاطر امیر
اخم غلیظی بین دوتا ابروش نشست
-نه!
-باشه منم گوشام درازه پشتشم مخملیه
-بسه
از اینکه تو کاراش دخالت کنم متنفر بود ولی برای من فوضول سخت ترین کار بود
#ارسلان
با دیدن دیانا که روی صندلی معصوم خوابش بردع بود دلم نیومد از خواب بیدارش کنم با اینکه سرم و برای غذا خورده بود کلی دعوا کرده بودیم
با یاداوری چیزی سریع موضعمو عوض کردم
-دیانا عزیزم
-با این حرفم مثل برق زدع ها ایستاد چشماش تا اخرین حد گشاد شده بود نگاهش رو صورتم چرخ میخورد
-چته یابووو چرا نشکون میگیری از پهلوم
-چه نشگونی مریضی توهمی شدی
- بابا من میدونم یادمه
#PART_185🎀•
دلبر كوچولو
از سوتی که داده بودم حرصی شدم انقد خر بودم که جلوش گفتم جذاب
-میریم یک رستوران
اشاره ای به لباس خیسم کردم
-بقیه افرادی که تو اونجا هستن از ما یکی دو پله بدترن پس دقت نکن
-من خیلی خیس کثیفم
-منم خیلی گشنمه دوست ندارم برم عمارت
-بخاطر امیر
اخم غلیظی بین دوتا ابروش نشست
-نه!
-باشه منم گوشام درازه پشتشم مخملیه
-بسه
از اینکه تو کاراش دخالت کنم متنفر بود ولی برای من فوضول سخت ترین کار بود
#ارسلان
با دیدن دیانا که روی صندلی معصوم خوابش بردع بود دلم نیومد از خواب بیدارش کنم با اینکه سرم و برای غذا خورده بود کلی دعوا کرده بودیم
با یاداوری چیزی سریع موضعمو عوض کردم
-دیانا عزیزم
-با این حرفم مثل برق زدع ها ایستاد چشماش تا اخرین حد گشاد شده بود نگاهش رو صورتم چرخ میخورد
-چته یابووو چرا نشکون میگیری از پهلوم
-چه نشگونی مریضی توهمی شدی
- بابا من میدونم یادمه
۳.۷k
۰۵ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.