عشقی که در انجا شروع شد

عشقی که در انجا شروع شد
پارت ۲

تهیونگ:امشب تنهایی؟
سوجین:اره چطور مگه؟(با استراس خیلی زیاد)
تهیونگ:خونه تنها نمی ترسی کوچولو؟
سوجین:یااا منو کوچولو صدا نزن(اخع اون با تهیونگ ۳۰ متر قد فاصله داشت)
تهیونگ:باشه باشه راستش یه سوال دارم
سوجین:هوم؟
تهیونگ:تو کوک و دوست داری ؟
سوجین:نه بابا این چه حرفیه
تهیونگ:چه خوب اگه دوسش داشتی می کشتمش.
سوجین:ام
بعد هم تهیونگ با ماشینش با سرعت تمام حرکت کرد جوری که مو های سوجین در هم پیچید.
چند دقیقه بعد:از دید سوجین
یعنی چرا این حرفو گفت ؟ دوسم داره؟ اخع یه شب هم نشده که همدیگرو دیدم؟ این دیگه چه فکر هایی سوجین اصن شاید به شوخی گفته یا اینکه برای مسابقه منو می خواست شاید از صدام خوشش اومده؟ ول کن بابا بگیرم بخوابم
از دید تهیونگ:به کمک همکارام شماره سوجین و پیدا کردم خوشحالم بهش پیام دادم بهش پیام داد که امروز بریم کافه درباره مسابقه حرف بزنیم ولی جواب نداده
از دید کوک:با کمک همکارام شماره سوجین رو پیدا کردم دوسش دارم ازش خوشم میاد بهش پیام دادم گفتم کنار ساختمون کنار ابشار همو ببینیم که می خوان درباره یه چیزی باهاش حرف بزنم
از دید سوجین:این دو تا شماره ناشناس دیگه کین؟........
ادامه دارد........
دیدگاه ها (۳)

لباس تهیونگ

ببخشیددد که نبودم اومدم حالا

اخع چراااا؟بخدا چیزی نمیشه زحمت بکشید پرش کنیداhttps://harfe...

می خوامشششششش

⁷𝐌𝐲 𝐛𝐫𝐨𝐭𝐡𝐞𝐫'𝐬 𝐟𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝_𝐏𝐚𝐫𝐭 اومدن سر میز نشستن که اصن اون حال ...

𝐌𝐲 𝐛𝐫𝐨𝐭𝐡𝐞𝐫'𝐬 𝐟𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝_𝐏𝐚𝐫𝐭⁶ بغلش کردم و بعد گفتم : خب دیگه ، ا...

𝐌𝐲 𝐛𝐫𝐨𝐭𝐡𝐞𝐫'𝐬 𝐟𝐫𝐢𝐞𝐧𝐝_𝐏𝐚𝐫𝐭 ⁹ بعد از چند دقیقه که همه چیز رو بر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط