در این غروب سرد تشر میزند سکوت

در این غروبِ سرد، تَشَر می‌زند سکوت
امشب دوباره سازِ دگر می‌زند سکوت

وقتی دهانِ پنجره‌ها بسته می‌شود
یعنی که بی‌ملاحظه پَر می‌زند سکوت

خورشید مُرده است و در این زمهریرِ مرگ
در لابه‌لای آینه سر می‌زند سکوت

وقتی زبانِ زنجره‌ها را بُریده‌اند
بر حنجرِ ترانه، تبر می‌زند سکوت

نقشی شبیه بُغضِ کبودِ کبوتران
در کوچه‌های سردِ سحر می‌زند سکوت

…من در اتاقِ کوچکِ خود فکر می‌کنم
روزی هزار بار به در می‌زند سکوت!

#یدالله_گودرزی

❤❤
دیدگاه ها (۲)

تن بلورین ماه من! مویت شب یلدایی استاینهمه محشر شدن اسراف در...

آه ای همدم دیرینه! مرا یادت هست؟ذره‌ای از من و آن خاطره‌ها ی...

من توراهرشب به صرف چای مهمان میکنمگیسوان بی قرارم را پریشان ...

من حواسم هست که دیوانه‌ات باشم مداممو پریشان‌تر نکن ، یادآور...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط