گفتمش گرمی آغوش تو غوغا دارد

گفتمش گرمی آغوش تو غوغا دارد

گفت فریاد نگاهم همه را وا دارد

گفتمش باغ نگاه تو هوس انگیز است

گفت هم شهد لبم موج تمنا دارد

گفتمش واژه شیرین وفا ، افسانه

گفت هرعشوه فروشی غم فردا دارد

گفتمش مزرعه عشق بسی رنگین است

گفت هنگامه بی تو چه تماشا دارد

گفتمش رنگ افق چیست بهنگام سحر

گفت از سرخی شرمنده نشانها دارد

گفتمش راز صف آرایی انجم به سما

گفت پرونده آن معرکه شیدا دارد

گفتمش عطر نفسهای تو دل انگیز است

گفت انگیزه هر وسوسه دنیا دارد
دیدگاه ها (۴)

متنی زیبا از فروید پدر روان شناسی دنیا...وقتی می شود دقایق ع...

ﯾﺎﺩﻣﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪﺍﮔﺮ ﺯﻧﯽ ﺑﺎ ﮐﻔﺶ ﭘﺎﺷﻨﻪ ﺑﻠﻨﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺭﻭﯼ ﺁﻣﺪﺑﻪ ﻣﺎ...

کام از هجر لبت، بر لب پیمانه زدمقفل آهن بشکستم، ره میخانه زد...

دلم درحسرت یک بی ریای مهربان ماندستواما با توام ای انکه بی م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط