دلم درحسرت یک بی ریای مهربان ماندست

دلم درحسرت یک بی ریای مهربان ماندست

واما با توام ای انکه بی من مثل من تنهای تنهایی

کدامین یارمارامیبرد تا انتهای باغ بارانی

کدامین اشنا ایا به جشن چلچراغ عشق مهمان میکند مارا

بگو ای دوست

بگو ای انکه بی من مثل من تنهای تنهایی

تو که حتی شبی را هم بخواب من نمیایی

تو حتی روزهای تلخ نامردی

نگاهت التیام دستهایت را دریغ ازما نمیکردی

من امشب باتمام خاطراتم باتوهم خواهم گفت

من امشب باتمام کودکیهایم برایت اشک خواهم ریخت

من امشب دفتر تقویم عمرم رابه دست عاصی دریای نا ارام خواهم داد

همان دریا که میگفتی

که بغض شکوه هایم ازگلوی موج خیزش زخم برمیداشت

بگو ای دوست بگو ای انکه بی من مثل من تنهایی


کدامین یار مارامیبرد تا انتهای باغ بارانی



تقدیم به توکه مثل هیچ کس نیستی 
دیدگاه ها (۳)

کام از هجر لبت، بر لب پیمانه زدمقفل آهن بشکستم، ره میخانه زد...

گفتمش گرمی آغوش تو غوغا دارد گفت فریاد نگاهم همه را وا دارد ...

یک روز بعد پایان کلاس و شرح مثنوی استاد علامه جعفری فرمودند:...

تعبیر جالب یونگ از انسان خوشحال☘"کارل گوستاو یونگ" روانشناس ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط