Part91
Part91
*خب رفتم پیش اون دختره ..جلوش وایسادمو کاری کردم باور کنه که من فقط و فقط عاشق یه دخترم
×چیکار کردین?
*اووم اونو خودت تجسم کنو انجام بده
×متوجه نمیشم ?
*ببین پسرم ..من نه زبون تورو بلدم نه همسن و سالتم اما از عشق خوب سردرمیارم و تجربه الان تورو منم داشتم ..حالا اگه میخوای بهت یه توصیه میکنم… این دختر رو نباید ول کنی اگه عاشقی ولش نکن ..اگه مجبوری بری برو اما بهش بگو که برمیگردی ..و هر کاری بکن که بتونی برگردی ..قول تو هم به اون دختر انگیزه میده که صبر کنه و هم به تو قدرت میده که با اتفاقات تلخ بجنگی و بتونی به قولت عمل کنی.. منظورمو متوجه میشی?!
×فکر کنم متوجه شدم… من… واقعا ممنونم
*کاری نکردم ..اا.. داره از ماشین پیاده میشه.. ماشینو نگه دارم?
×عام. بله بله… چقدر میشه ?
*مهمون من باش
×..نه لطفا بگین تا همینجاشم خیلی بهم کمک کردین…
بعد از حساب کردن پیاده شدم ..اومده بود سر خاک… از بین درختا با چشم دنبالش کردم ..رفت درست سر خاک بابابزرگش ..
یکم جلو تر رفتم تا بتونم حرفاشو گوش بدم…… ..
+باباییی.. سلام.. سردت نیست?
اب رو روی اون سنگ قبر غبار الود ریخت و شست
+بابا… خیلی تنها شدم ..اون ادمی که منو بهش سپردی دیشب ولم کرد… من دیشب هیچ خوابی ندیدم بابا.. چرا نمیای به خوابم ها??.. دلم نمیخواد بخوابم ..میترسم یه خواب مشترک با کوک ببینم ..اخه اون تمام خوابایی که خودش توش باشه رو میتونه ببینه ..بابا میتونی به خدا بگی کمکم کنه ?میشه بگی بهم قدرت بده که نمیرم?? دلم میخواد بمیرم… میخوام بیام اونجا ولی هنوز از دیدنش سیر نشدم ..حاضرم کنار بیتا ببینمش و درد بکشم اما بازم بببینمش… میشه یه معجزه بشه و سرم بخوره به جایی و فراموشش کنم ?مثل قدیما که باور کرده بودم اون برای من غیر ممکنه و عشقشو تو دلم کور کردم بازم فراموش کنم ??میشه جلومو بگیری تا نمیرم براش ?(لبخند زد) هیچ وقت فکر نمیکردم ادمی تو زندگیم پیدا شه که بخوام براش بمیرم… .
دستشو رو سنگ سرد گشید و عکس سیاه و سفید روی سنگ قبر رو با دستاش لمس میکرد…
+
*خب رفتم پیش اون دختره ..جلوش وایسادمو کاری کردم باور کنه که من فقط و فقط عاشق یه دخترم
×چیکار کردین?
*اووم اونو خودت تجسم کنو انجام بده
×متوجه نمیشم ?
*ببین پسرم ..من نه زبون تورو بلدم نه همسن و سالتم اما از عشق خوب سردرمیارم و تجربه الان تورو منم داشتم ..حالا اگه میخوای بهت یه توصیه میکنم… این دختر رو نباید ول کنی اگه عاشقی ولش نکن ..اگه مجبوری بری برو اما بهش بگو که برمیگردی ..و هر کاری بکن که بتونی برگردی ..قول تو هم به اون دختر انگیزه میده که صبر کنه و هم به تو قدرت میده که با اتفاقات تلخ بجنگی و بتونی به قولت عمل کنی.. منظورمو متوجه میشی?!
×فکر کنم متوجه شدم… من… واقعا ممنونم
*کاری نکردم ..اا.. داره از ماشین پیاده میشه.. ماشینو نگه دارم?
×عام. بله بله… چقدر میشه ?
*مهمون من باش
×..نه لطفا بگین تا همینجاشم خیلی بهم کمک کردین…
بعد از حساب کردن پیاده شدم ..اومده بود سر خاک… از بین درختا با چشم دنبالش کردم ..رفت درست سر خاک بابابزرگش ..
یکم جلو تر رفتم تا بتونم حرفاشو گوش بدم…… ..
+باباییی.. سلام.. سردت نیست?
اب رو روی اون سنگ قبر غبار الود ریخت و شست
+بابا… خیلی تنها شدم ..اون ادمی که منو بهش سپردی دیشب ولم کرد… من دیشب هیچ خوابی ندیدم بابا.. چرا نمیای به خوابم ها??.. دلم نمیخواد بخوابم ..میترسم یه خواب مشترک با کوک ببینم ..اخه اون تمام خوابایی که خودش توش باشه رو میتونه ببینه ..بابا میتونی به خدا بگی کمکم کنه ?میشه بگی بهم قدرت بده که نمیرم?? دلم میخواد بمیرم… میخوام بیام اونجا ولی هنوز از دیدنش سیر نشدم ..حاضرم کنار بیتا ببینمش و درد بکشم اما بازم بببینمش… میشه یه معجزه بشه و سرم بخوره به جایی و فراموشش کنم ?مثل قدیما که باور کرده بودم اون برای من غیر ممکنه و عشقشو تو دلم کور کردم بازم فراموش کنم ??میشه جلومو بگیری تا نمیرم براش ?(لبخند زد) هیچ وقت فکر نمیکردم ادمی تو زندگیم پیدا شه که بخوام براش بمیرم… .
دستشو رو سنگ سرد گشید و عکس سیاه و سفید روی سنگ قبر رو با دستاش لمس میکرد…
+
۱۱.۰k
۱۷ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.