Part

#Part117
#آدمای_شرطی
🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸

یهو قاطی کردم و با کف دستام زدم تخت سینه های عضلانی و سفتش

_ چرا همش حرف خودت رو میزنی؟ چرا جواب یکی از سوالهای من رو درست نمیدی؟ بعد انتظار داری بهت فرصت بدم! بی خودی نیست میگم ازت متنفرم، تو نرمال نیستی!
لبخند ملیحی زد و با آرامش شروع کرد به حرف زدن
_ راست میگی نرمال نیستم چون هیچ آدم نرمالی انقدر عاشق یکی نمیشه که به خاطرش روی زندگیش قمار کنه!
آره هرچقدر که تو از من متنفری هزاران برابر من عاشقتم، جواب سوالات رو میگیری قول میدم!
اومدم حرفی بزنم که طبق معمول نذاشت و سریع گفت
_ من از اون شب فیلم دارم شیرین، ولی تا وقتی ندونم که بهم فرصت میدی تا جبران کنم اون فیلم و اتفاقات اون چند شب رو نمیتونم بهت بگم
با حرص مشتی بهش زدم که حقیقتاً دست خودم درد گرفت، اه برم یکم ورزش کنم بتونم حال این کینگ کونگ رو بگیرم
+این حق منه بدونم!
لبخند خبیثی زد و با نگاه بدی سر تاپام رو از نظر گذروند یه لحظه از نگاهش لرزم گرفت
لبش رو گاز گرفت و یه قدم اومد سمتم و زیر گوشم زمزمه کرد
_ فیلمش زیاد جالب نیست خوشکلم، مخصوصاً که نقش اولشم خودتی، انقدر دلت میخواد اون فیلم رو ببینی؟
آب دهنم رو قورت دادم و سرم رو به معنی آره تکون دادم
بازم خبیث خندید
_ بخوای میتونم به صورت پخش زنده بازم بهت نشون بدم
چند لحظه دهنم درگیر حرفش بود مه یهو تازه فهمیدم چی میگه
دیدگاه ها (۱)

#Part118#آدمای_شرطی 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 جیغی زدم که اونم ب...

#Part119#آدمای_شرطی 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 _ باشه الان دوره د...

#Part116#آدمای_شرطی🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 مصمم تو چشماش زل زد...

#Part115#آدمای_شرطی 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 🍃 🌸 لبام لرزید چشمام پ...

پارت ۸آنچه گذشت :هر کاری میکردم گریه هام بند نمیومد که یهو.....

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۴۸

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط