کم آوردن همیشه این نیست که بروی از پشت بام خودت را پرت کن
کم آوردن همیشه این نیست که بروی از پشت بام خودت را پرت کنی یا یک مشت قرص را در آب حل کنی و سر بکشی...
کم آوردن اینطوری هم میشود که یک وجب جای خالی، کف اتاقت نمانده باشد و پایت را بگذاری روی وسایل مورد استفاده هفته ها قبل و رد شوی...
کم آوردن این هم میشود که وقتی کودکی را می بینی به خودت بگویی خب هستند کسانی هم که هیچوقت پدر و مادر نمی شوند...
اشتباه نکن این منطقی شدن نیست کم آوردن است
کم آوردن یعنی از خواستن دست کشیدی نشسته ای سر جایت...
کم آوردن یعنی با چهارتا دوست دورهم بنشینید تو چرند بگویی آنها بخندند تو چرند بگویی آنها بخندند تو چرند بگویی آنها بخندند بعد بلند شوی سوییچت را برداری، گاز ماشین را بگیری و همینطور که پخش صوت دارد میخواند تمام طول مسیر را حتی پلک هم نزنی... کم آوردن یعنی وسط مهمانی وقتی وسط دود و بلک لایت های رنگی داری میرقصی یهو بروی بنشینی ته سالن روی یک صندلی و چیزی ته گلویت را بسوزاند انقدر بسوزاند که بزند به چشمهایت، اشک هایت را تند تند پاک کنی و سیگار دوم را که دود کردی دوباره بلند شوی بروی وسط پیست رقص...
کم آوردن یعنی شروع کنی با اشیاء حرف بزنی و یک روز برسد که دیگر با آن ها هم حرفت نیاید...
کم آوردن یعنی جواب هیچ پیامی را ندهی نه از روی بی ادبی بلکه به خاطر آنکه دیگر جوابی به سوال کلیشه ای " خوبی؟ " نداری...
کم آوردن یعنی دوستت برایت وصیت کند بشنوی بعد بگویی اُکی...
کم آوردن یعنی دیگر به چشم های هیچکس نگاه نکنی، هیچکس را نبینی، به هیچکس چیزی نگویی، از هیچکس سوالی نپرسی...
کم آوردن یعنی همه جوره خودت را بلد باشی اما نه به این خاطر گم و گور نشوی بلکه به این خاطر که دیگر حوصله گم و گور شدن هم نداری...
کم آوردن یعنی خدا فرمایشش متین است و تو هم کار خودت را می کنی...
کم آوردن یک همچین اَشکال ساده ای دارد
شبیه خیلی هاست، شبیه خیلی...
ساده بگویم
کم آورده ام
همین
#پریسا_زابلی_پور
#موهای_گیس_شده
کم آوردن اینطوری هم میشود که یک وجب جای خالی، کف اتاقت نمانده باشد و پایت را بگذاری روی وسایل مورد استفاده هفته ها قبل و رد شوی...
کم آوردن این هم میشود که وقتی کودکی را می بینی به خودت بگویی خب هستند کسانی هم که هیچوقت پدر و مادر نمی شوند...
اشتباه نکن این منطقی شدن نیست کم آوردن است
کم آوردن یعنی از خواستن دست کشیدی نشسته ای سر جایت...
کم آوردن یعنی با چهارتا دوست دورهم بنشینید تو چرند بگویی آنها بخندند تو چرند بگویی آنها بخندند تو چرند بگویی آنها بخندند بعد بلند شوی سوییچت را برداری، گاز ماشین را بگیری و همینطور که پخش صوت دارد میخواند تمام طول مسیر را حتی پلک هم نزنی... کم آوردن یعنی وسط مهمانی وقتی وسط دود و بلک لایت های رنگی داری میرقصی یهو بروی بنشینی ته سالن روی یک صندلی و چیزی ته گلویت را بسوزاند انقدر بسوزاند که بزند به چشمهایت، اشک هایت را تند تند پاک کنی و سیگار دوم را که دود کردی دوباره بلند شوی بروی وسط پیست رقص...
کم آوردن یعنی شروع کنی با اشیاء حرف بزنی و یک روز برسد که دیگر با آن ها هم حرفت نیاید...
کم آوردن یعنی جواب هیچ پیامی را ندهی نه از روی بی ادبی بلکه به خاطر آنکه دیگر جوابی به سوال کلیشه ای " خوبی؟ " نداری...
کم آوردن یعنی دوستت برایت وصیت کند بشنوی بعد بگویی اُکی...
کم آوردن یعنی دیگر به چشم های هیچکس نگاه نکنی، هیچکس را نبینی، به هیچکس چیزی نگویی، از هیچکس سوالی نپرسی...
کم آوردن یعنی همه جوره خودت را بلد باشی اما نه به این خاطر گم و گور نشوی بلکه به این خاطر که دیگر حوصله گم و گور شدن هم نداری...
کم آوردن یعنی خدا فرمایشش متین است و تو هم کار خودت را می کنی...
کم آوردن یک همچین اَشکال ساده ای دارد
شبیه خیلی هاست، شبیه خیلی...
ساده بگویم
کم آورده ام
همین
#پریسا_زابلی_پور
#موهای_گیس_شده
۴.۲k
۰۱ اسفند ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.