‹ کاش صِدات نَوار کاسِتِ دولَبه ای بود،که از گُم شُدَنِش
‹ کاش صِدات نَوار کاسِتِ دولَبهای بود،که از گُم شُدَنِش نمیتَرسیدَم ،
میدونِستَم میشه بَرِش گَردوند،
میدونِستَم یه جاهایی گیر میکُنه ،
وَ به دورِ خودِش میپیچه امّا با دَستام دُرست میشه !
کاش صِدات کیفَم بود میزاشتَمِش رویِ میز!
کاش صِدات مُبلِ خونَم بود که میدونِستَم
هَمیشه هَست !
کاش صِدات اِسمِ کوچیکَم بود ،یا دَست خَطَم بود!
کاش صِدات هودِ آشپَزخونه بود که هَمهیِ دَردامو
میپیچوند!
کاش میشُد از صِدات عَکس گِرفت،
نِگاش کَرد بِهِت نِشون داد چِقَد قَشنگِ !
کاش میشُد بَعد از نَبودَنِت صِداتو گُذاشت تو کُمُد !
کاش صِدات جیب داشت دَستامو گَرم میکَرد!
کاش میشُد سَرَمو رویِ صِدات میزاشتَم،دَستَمو دورِش!
کاش صِدات هَمون چَنگالی بود که موقعِ ظَرف شُستَن از دَستَم میوفتاد تویِ سینک،
هَمون دُکمهیِ آسانسوری بود که هَر روز اَنگُشتَم بِهِش میخورد!
کاش صِدات دَستی بود که شیشهیِِ ماشینو می کِشه پایین!
کاش صِدات با سُرعَتِ بیست تا زیرِ بارون می روند!
صِدات گَرماشو می ذاشت رویِ پُشتیِِ صَندَلیم ...
صِدات میخَندید ...
صِدات تویِ تِراسِ خونه سیگار می کِشید ...
دوش رو باز میکَرد موهاشو کِنارِ میزِ صُبحونه
با حوله خُشک می کَرد
وَ چَند قَطرهش می پَرید رویِ صورَتَم ...!
کاش مَن صِدات بودَم ، کاش! . .🙃🖤
اصلاً ...
کاش میشُد بینِ استُخونِ تِرقوَت یه کُلبه ساخت،
یا لا به لایِ تارهایِ موت خوابید :)
یا بَغَلِ چِشمآت نِشَست نِشَست به تَماشایِ مَنظرهشون
یا مَثلاً وَقتی لَب وا میکُنی و حَرف میزَنی صِداتو بَغَل کَرد،
نِگاهِتو بوسید ...
تو نِمیفَهمی اینارو، میدونَم تو قَدِ مَن دیوونه نیستی ... :),🦋✨ ›
[ "تو آخَرین اَندوهَم نَبودی ، وَلی بُزرگتَرینِشان بودی :) ✨🖤🦋"]
#آناهیتا 🖤
میدونِستَم میشه بَرِش گَردوند،
میدونِستَم یه جاهایی گیر میکُنه ،
وَ به دورِ خودِش میپیچه امّا با دَستام دُرست میشه !
کاش صِدات کیفَم بود میزاشتَمِش رویِ میز!
کاش صِدات مُبلِ خونَم بود که میدونِستَم
هَمیشه هَست !
کاش صِدات اِسمِ کوچیکَم بود ،یا دَست خَطَم بود!
کاش صِدات هودِ آشپَزخونه بود که هَمهیِ دَردامو
میپیچوند!
کاش میشُد از صِدات عَکس گِرفت،
نِگاش کَرد بِهِت نِشون داد چِقَد قَشنگِ !
کاش میشُد بَعد از نَبودَنِت صِداتو گُذاشت تو کُمُد !
کاش صِدات جیب داشت دَستامو گَرم میکَرد!
کاش میشُد سَرَمو رویِ صِدات میزاشتَم،دَستَمو دورِش!
کاش صِدات هَمون چَنگالی بود که موقعِ ظَرف شُستَن از دَستَم میوفتاد تویِ سینک،
هَمون دُکمهیِ آسانسوری بود که هَر روز اَنگُشتَم بِهِش میخورد!
کاش صِدات دَستی بود که شیشهیِِ ماشینو می کِشه پایین!
کاش صِدات با سُرعَتِ بیست تا زیرِ بارون می روند!
صِدات گَرماشو می ذاشت رویِ پُشتیِِ صَندَلیم ...
صِدات میخَندید ...
صِدات تویِ تِراسِ خونه سیگار می کِشید ...
دوش رو باز میکَرد موهاشو کِنارِ میزِ صُبحونه
با حوله خُشک می کَرد
وَ چَند قَطرهش می پَرید رویِ صورَتَم ...!
کاش مَن صِدات بودَم ، کاش! . .🙃🖤
اصلاً ...
کاش میشُد بینِ استُخونِ تِرقوَت یه کُلبه ساخت،
یا لا به لایِ تارهایِ موت خوابید :)
یا بَغَلِ چِشمآت نِشَست نِشَست به تَماشایِ مَنظرهشون
یا مَثلاً وَقتی لَب وا میکُنی و حَرف میزَنی صِداتو بَغَل کَرد،
نِگاهِتو بوسید ...
تو نِمیفَهمی اینارو، میدونَم تو قَدِ مَن دیوونه نیستی ... :),🦋✨ ›
[ "تو آخَرین اَندوهَم نَبودی ، وَلی بُزرگتَرینِشان بودی :) ✨🖤🦋"]
#آناهیتا 🖤
۵۵.۹k
۲۲ آذر ۱۴۰۰