قسمت ۱پارت۳
قسمت ۱پارت۳
به سمت جلوخم شدچشماش رو ریزکردوگفت:منم قول میدم هیچ وقت فراموشت نکنم باعشق باتمام توانم برات بخونم
لبخندی براشنیدن حرفش و صدای دوست داشتنیش زدم و باگرفتن فتوکارت امضاشدش به سمت سوهولیدرمعرکه ی گروه رفتم ،باهیجان سلام کردم و فتوکارت رو بهش دادم نگاهی بهم کرد وگفت:اولین باره میای فن ساین درسته
متعجب گفتم:اوپا ازکجافهمیدی؟!!
خندید و همونجور که فتوکارش روامضا میکرد گفت:فقط حس کردم ،بابت حضورت ممنون امیدوارم لحظات حضورت دراینجارودوست داشته باشی
فتوکارت روبه سمتم گرفت وباتمام حس افتخاری که داشتم بهش نگاه کردم و گفتم:اولین بارمه که اومدم فن ساین ولی ...اولین بارم نیست که بهت افتخارمیکنم بابت ایستادگیت وتکیه گاه شدنت وحمایت کردنت ازپسراوطرفدارات
این سری سوهوبودکه تعجب کرده نگاهم میکرذ لبخندذی زدم و بااحترام ازجلوش ردشدم وبه سمت سهون رفتم .
لبخند بزرگی به لب داشت و درهمون حالت بهم سلام کردوباحترام فتوکارت روازم گرفت بالبخندی که ازوقتی دیده بودمشون به لب داشتموبیشترین احترام و ارزشی که براش قائل بودم بهش نگاه کردم انگارفهمید که میخوام چیزی بهش بگم پس باهمون حالت گفتم:میدونی تومهربون تر و عزیز تراز مکنه ای هستی که از دورتوتصوراتم برام نقش زده بودی
دستاشو قائمه واربه چونش زدوگفت:تو فکر میکنی من مهربونم؟!
مثل خودش کمی به جلوخم شدم و گفتم:شک داری؟ من که شک ندارم تو هزار برابر مهربون تراز چیزی هستی که فکرشو میکنی .
باشنیدن حرفم قهقه ای زد و خودش رو به عقب روی صندلی رها کرد ،به خاطر صدای ناشی از خنده هاش خیلی ها به سمتمون برگشتن سوهو وکای و چانیول وقتی دیدن خنده های پرصدای سهون منبعش حرف منه بالبخند نگاهم کردن ،کمی بعد خندش که کم شد خواستم فتوکار امضاشده رو ازش بگیرم که نگهش داشت و گفت:به هرچی شک داشته باشم به این چشمهایی که از روی صداقت باهام حرف میزنن نمیتونم شک کنم.
چشمام گرد شد ،دوپهلوبودن حرفش رومیشد به قشنگی احساس کرد حالا نوبت خنده های من بود صدالبته بی صدا.
به سمت چن رفتم و فتوکارت رو بهش دادم ازشدت خنده چینه گوشه ی پلکاش زیباییش رو به رخ میکشید اروم گفتم:اوپا خوش به حالت هیونگای به ای خوبی رو کنارت داری لبخند بزرگ تری زد و چینی بخ بینیش داد و گفت:واقعا؟!ولی به نظر من خوش به حال تو
گیج گفتم :چرا؟!
باهمون حالت گفت:چون تو به علاوه ی اون ها منو هم داری
به سمت جلوخم شدچشماش رو ریزکردوگفت:منم قول میدم هیچ وقت فراموشت نکنم باعشق باتمام توانم برات بخونم
لبخندی براشنیدن حرفش و صدای دوست داشتنیش زدم و باگرفتن فتوکارت امضاشدش به سمت سوهولیدرمعرکه ی گروه رفتم ،باهیجان سلام کردم و فتوکارت رو بهش دادم نگاهی بهم کرد وگفت:اولین باره میای فن ساین درسته
متعجب گفتم:اوپا ازکجافهمیدی؟!!
خندید و همونجور که فتوکارش روامضا میکرد گفت:فقط حس کردم ،بابت حضورت ممنون امیدوارم لحظات حضورت دراینجارودوست داشته باشی
فتوکارت روبه سمتم گرفت وباتمام حس افتخاری که داشتم بهش نگاه کردم و گفتم:اولین بارمه که اومدم فن ساین ولی ...اولین بارم نیست که بهت افتخارمیکنم بابت ایستادگیت وتکیه گاه شدنت وحمایت کردنت ازپسراوطرفدارات
این سری سوهوبودکه تعجب کرده نگاهم میکرذ لبخندذی زدم و بااحترام ازجلوش ردشدم وبه سمت سهون رفتم .
لبخند بزرگی به لب داشت و درهمون حالت بهم سلام کردوباحترام فتوکارت روازم گرفت بالبخندی که ازوقتی دیده بودمشون به لب داشتموبیشترین احترام و ارزشی که براش قائل بودم بهش نگاه کردم انگارفهمید که میخوام چیزی بهش بگم پس باهمون حالت گفتم:میدونی تومهربون تر و عزیز تراز مکنه ای هستی که از دورتوتصوراتم برام نقش زده بودی
دستاشو قائمه واربه چونش زدوگفت:تو فکر میکنی من مهربونم؟!
مثل خودش کمی به جلوخم شدم و گفتم:شک داری؟ من که شک ندارم تو هزار برابر مهربون تراز چیزی هستی که فکرشو میکنی .
باشنیدن حرفم قهقه ای زد و خودش رو به عقب روی صندلی رها کرد ،به خاطر صدای ناشی از خنده هاش خیلی ها به سمتمون برگشتن سوهو وکای و چانیول وقتی دیدن خنده های پرصدای سهون منبعش حرف منه بالبخند نگاهم کردن ،کمی بعد خندش که کم شد خواستم فتوکار امضاشده رو ازش بگیرم که نگهش داشت و گفت:به هرچی شک داشته باشم به این چشمهایی که از روی صداقت باهام حرف میزنن نمیتونم شک کنم.
چشمام گرد شد ،دوپهلوبودن حرفش رومیشد به قشنگی احساس کرد حالا نوبت خنده های من بود صدالبته بی صدا.
به سمت چن رفتم و فتوکارت رو بهش دادم ازشدت خنده چینه گوشه ی پلکاش زیباییش رو به رخ میکشید اروم گفتم:اوپا خوش به حالت هیونگای به ای خوبی رو کنارت داری لبخند بزرگ تری زد و چینی بخ بینیش داد و گفت:واقعا؟!ولی به نظر من خوش به حال تو
گیج گفتم :چرا؟!
باهمون حالت گفت:چون تو به علاوه ی اون ها منو هم داری
۲.۴k
۰۹ شهریور ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.