Fakeyoongi 🌌
OrdinaryLife 🌙 p 10🌙
ویو یونا :
چشامو باز کردم دیدم یونگی نیست هوفففف خدارو شکر الان میرم نمیفهمه که تو بغلش خوابیدم داشتم آروم ميرفتم سمت اتاق که یهو صدااز آشپز خونه اومد
یونگی :صب بخیر
یونا: ص.صب بخیر
یونگی :دیشب جات راحت بود؟!
یونا: ها...آره... آره خوب بود ممنونم من برم لباسامو عوض کنم
یونگی: باشه برو و بیا صبحونه
یونا :ببخشید کی قراره بار هارو تحویل بگیریم؟
یونگی :فردا یا پس فردا معلوم نیست
یونا :آها
يونگی :آره.... حالا هم برو لباساتو عوض کن
یونا :باشه
رفتم دستشویی دستو صورتم رو شستم ولی آب به لبم نزدم چون بخیم تازه بود رفتم تو اتاق
موهامو شونه کردم ديگه نبستم لخت لخت بود يه دست هودی شلوار کرمی صورتی پوشیدم یکم روتین انجام دادم رفتم تو آشپزخونه
یونا: حالا چرا شما زحمت کشیدین
یونگی :عیب نداره... بگو بینم لبت خوبه؟
یونا :آره بهترم
یونگی :خب بعد از اینکه صبونتو خوردی بیا تا لباتو برات چرب کنم بعدشم ميخوایم بریم بیرون
یونا: نميخواد خودم انجام می دم
از یونگی: آدم رو حرف رييسش حرف نمیزنه
یونا :آخه...
یونگی :آخه نه نداره مفهومه
یونا :بله
یونگی :خب خب.... خوبه؟
یونا: آره آره عایییی بسه
یونگی :باشه باشه
یونا :من برم لباسامو عوض کنم
یونگی: نميخواد همین لباسات خوبه
یونا: عه
یونگی :آره
یونا :پس یکم برم صورتم رو درست کنم
یونگی :باشه... فقط زود
یونا تو ذهنش
واي خدا داریم مثه زنو شوهرا حرف ميزنيم این به من گیر ميده اصن عوففففففففف قلبم داره از جاش میکنه
باید باید بزودی بهش بگم دوسش دارم آره من دوسش دارم
یونگی تو ذهنش :
وای خدا من چه مرگمه چراقلبم اينطوري میکنه نکنه من عاشق شدم وایییی خدا عاشق شدم
یونا :بریم؟!
یونگی:.....
یونا :بریممممممممم؟!
یونگی: هاا... آره... آره بریم باید دنبال هوپی هم بریم
یونا: باشه
رفتیم در اتاقشون رو زدیم
یونگی: هوپی هوپی
جیهوپ :بلههههههههههه
یونگی :چته داد میکنی؟ ميخوایم بریم بیرون حاضري؟!
جیهوپ: آره اومديم
دروباز کردن
جیهوپ و جینا :خب ما حاضريم
یونگی :چه عجب
جیهوپ :یونا خوبی؟
یونا: آره خوبم
جینا :چطوری دختر؟!
یونا :خوبم ممنون
داشتم حرف ميزدم که جینا دستمو کشید و جلو تر از اونا راه رفتیم
جینا :یونا
یونا: جانم؟!
جینا: ميگم.... ميگم
یونا :چيه بگو
جینا: ميگم من عاشق جیهوپ شدم
یونا: عه بهش گفتی؟!
جینا: نه.....کمکم می کنی؟
یونا :باشه
جینا :میگما دختر یونگی رو دوست داری؟!
یونا: من...من
جینا: آره تو از حالت هات معلومه
یونا: عه
جینا: چته هی عه عه میکنی؟
یونا :همینجوری
جینا :بچه ها بیاینننننن
جیهوپ و یونگی: اومدیممممم
جیهوپ: میگما نقشتو عملی کردی؟
یونگی: آره کشیدمش تو بغل خودم
جیهوپ: اوهههه حالا دوسش داری؟
یونگی: ميشه بریم؟
جیهوپ: خب بابا
فلش بک به پاساژ خرید.....
شرط دوپارت بعدی:37تا لایک
ویو یونا :
چشامو باز کردم دیدم یونگی نیست هوفففف خدارو شکر الان میرم نمیفهمه که تو بغلش خوابیدم داشتم آروم ميرفتم سمت اتاق که یهو صدااز آشپز خونه اومد
یونگی :صب بخیر
یونا: ص.صب بخیر
یونگی :دیشب جات راحت بود؟!
یونا: ها...آره... آره خوب بود ممنونم من برم لباسامو عوض کنم
یونگی: باشه برو و بیا صبحونه
یونا :ببخشید کی قراره بار هارو تحویل بگیریم؟
یونگی :فردا یا پس فردا معلوم نیست
یونا :آها
يونگی :آره.... حالا هم برو لباساتو عوض کن
یونا :باشه
رفتم دستشویی دستو صورتم رو شستم ولی آب به لبم نزدم چون بخیم تازه بود رفتم تو اتاق
موهامو شونه کردم ديگه نبستم لخت لخت بود يه دست هودی شلوار کرمی صورتی پوشیدم یکم روتین انجام دادم رفتم تو آشپزخونه
یونا: حالا چرا شما زحمت کشیدین
یونگی :عیب نداره... بگو بینم لبت خوبه؟
یونا :آره بهترم
یونگی :خب بعد از اینکه صبونتو خوردی بیا تا لباتو برات چرب کنم بعدشم ميخوایم بریم بیرون
یونا: نميخواد خودم انجام می دم
از یونگی: آدم رو حرف رييسش حرف نمیزنه
یونا :آخه...
یونگی :آخه نه نداره مفهومه
یونا :بله
یونگی :خب خب.... خوبه؟
یونا: آره آره عایییی بسه
یونگی :باشه باشه
یونا :من برم لباسامو عوض کنم
یونگی: نميخواد همین لباسات خوبه
یونا: عه
یونگی :آره
یونا :پس یکم برم صورتم رو درست کنم
یونگی :باشه... فقط زود
یونا تو ذهنش
واي خدا داریم مثه زنو شوهرا حرف ميزنيم این به من گیر ميده اصن عوففففففففف قلبم داره از جاش میکنه
باید باید بزودی بهش بگم دوسش دارم آره من دوسش دارم
یونگی تو ذهنش :
وای خدا من چه مرگمه چراقلبم اينطوري میکنه نکنه من عاشق شدم وایییی خدا عاشق شدم
یونا :بریم؟!
یونگی:.....
یونا :بریممممممممم؟!
یونگی: هاا... آره... آره بریم باید دنبال هوپی هم بریم
یونا: باشه
رفتیم در اتاقشون رو زدیم
یونگی: هوپی هوپی
جیهوپ :بلههههههههههه
یونگی :چته داد میکنی؟ ميخوایم بریم بیرون حاضري؟!
جیهوپ: آره اومديم
دروباز کردن
جیهوپ و جینا :خب ما حاضريم
یونگی :چه عجب
جیهوپ :یونا خوبی؟
یونا: آره خوبم
جینا :چطوری دختر؟!
یونا :خوبم ممنون
داشتم حرف ميزدم که جینا دستمو کشید و جلو تر از اونا راه رفتیم
جینا :یونا
یونا: جانم؟!
جینا: ميگم.... ميگم
یونا :چيه بگو
جینا: ميگم من عاشق جیهوپ شدم
یونا: عه بهش گفتی؟!
جینا: نه.....کمکم می کنی؟
یونا :باشه
جینا :میگما دختر یونگی رو دوست داری؟!
یونا: من...من
جینا: آره تو از حالت هات معلومه
یونا: عه
جینا: چته هی عه عه میکنی؟
یونا :همینجوری
جینا :بچه ها بیاینننننن
جیهوپ و یونگی: اومدیممممم
جیهوپ: میگما نقشتو عملی کردی؟
یونگی: آره کشیدمش تو بغل خودم
جیهوپ: اوهههه حالا دوسش داری؟
یونگی: ميشه بریم؟
جیهوپ: خب بابا
فلش بک به پاساژ خرید.....
شرط دوپارت بعدی:37تا لایک
۹.۶k
۰۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.