Fakeyoongi 🌌
OrdinaryLife 🌙 p 9🌙
یونا :میزنم آشو لاشت میکنمااااااا
¥:باشه بیا ببینم کوچولو
یونا :کوچولو خودتیو اون....
¥:هوییییی درست حرف زنیکه
یونا :بهت نشون می دم صب کن
یونگی :هوپی به نظرت صدای دادو دعوا نمياد؟
جیهوپ :فکر نکنم
یونگی :بریم يه نگاهی کنیم
جیهوپ :بریم
رفتیم و دیدیم بله دعوا شده
یونگی :وای خدا این یوناست؟!
جیهوپ :(بچم هنگه)..... وا....وايسا
یونگی :یونا یاااااااا
یونا :چيه؟
یونگی :چرا دعوا میکنی؟
یونا :مزاحم شدنننن
جیهوپ :عه اینجوریه منم ميام..... يوهو
یونگی :😕
داشتیم همین جوري همو میزدیم که یهو یکیشون بد زد تو دهنم، دهنم پر خون شد
یونگی و جیهوپ :هوییییی آشغالا برین گمشیننننننننن
یونگی :یونا خوبی؟
یونا :ا...آره خوبم
جیهوپ :هی دختر خیلی ديوونه ای
یونگی: ای وای نگاه کن پایین لبت باز شده باید بخيه کنی
جیهوپ :پاشو پاشو بریم بیمارستان
یونا :ای وای نهههههههههههههه
رفتیم سمت ماشین
جینا :چیشده ؟
جیهوپ : یونا خانوم دعوا کرده زدن لبشو پاره کردن
جینا: ای وای بریم بیمارستان
فلش بک به بیمارستان
یونا:وای از بخیع میترسم
جینا :نترس دختر
یونگی :نترس خوب ميشه
یونا رو بردن تو اتاق تا براش بخيه کنن
یونا :وایییی جیغغغغغغغغغغغ
جیهوپ :عمل جراحی نکردی که بخيه زده
یونگی :همينو بگو
جینا: عه شماها چکار دارين
دکتر اومد بیرون
یونگی :دکتر چیشد
دکتر :نگران نباشین زیر لبشون چهارتا بخيه خورده باید مراقب باشين
یونگی: آخ ممنونم
دکتر :فعلا
جیهوپ :میگما یونگی زبونه دانمارکی از کجا بلدی؟!
یونگی :ببخشید
جینا :من ميرم پیشه یونا
جیهوپ و یونگی :صب کن ماهم بیایم
جینا :ببین با خودت چکار کردی تمام لباسات خونیه
یونا :😞
یونگی :درد داری؟
یونا :آره خیلی 😭
جیهوپ: عه دختر گریه نکن درست ميشه
یونگی :پاشین بریم هتل
یونا :کمکم نمیکنین؟!
جینا :وايسا خودم کمکت میکنم
یونا: مرسی
فلش بک به هتل
یونا :شب بخیر ببخشید اذيتتون کردم
جینا و جیهوپ :کاری نکردیم فعلا
یونا: فعلا
یونگی :خوبی درد داری؟
یونا: آره لبام میسوزه
یونگی: صب کن ضد عفونی کنم
یونا: واخ..... مرسی
یونگی: خواهش میکنم...... لباساتو نميخوای عوض کنی خونیه
یونا: چرا خودم عوض می کنم
یونگی: ميتوني؟!
یونا :آره
یونگی: حالا ولش کن بیا ضد عفونی کنم
یونگی کمکم کرد لبام رو ضد عفونی کرد
یونا :ای بابا ظرفا موند
یونگی: ول کن بعدا الان خودت مهمتریااااا
یونا :باشه.. فقط من ميام تو حال رو کاناپه میخوابم
یونگی: لازم نکرده من میخوابم برو لباساتم عوض کنو بخواب
یونا :چشم شب بخیر
یونگی :شب بخیر
فلش بک به نصفه شب....
ویو یونا :
مثله همیشه نصفه شب تشنم شد بلند شدم برم آب بخورم دیدم همه جا تاریکه یونگی هم رو زمین خوابیده
آروم آروم رفتم آب خوردم داشتم ميرفتم سمت اتاق که به طور اتفاقی افتادم بغل یونگی
یونا :وای وای خدا چکار کنممممممممم
دیدم یهو جام تنگ تر شد اون منو کشید تو بغلش سفت بغلم کرد طوری که تمام نفساش به صورتم خورد انگار قلبم ميخواست از جا دربياد ميخواستم پاشم دیدم بد منو بغل کرده ممکنه بیدارشه ديگه کاری نکردم و تا صبح خوابیدم
فلش بک به صبح.....
یونا :میزنم آشو لاشت میکنمااااااا
¥:باشه بیا ببینم کوچولو
یونا :کوچولو خودتیو اون....
¥:هوییییی درست حرف زنیکه
یونا :بهت نشون می دم صب کن
یونگی :هوپی به نظرت صدای دادو دعوا نمياد؟
جیهوپ :فکر نکنم
یونگی :بریم يه نگاهی کنیم
جیهوپ :بریم
رفتیم و دیدیم بله دعوا شده
یونگی :وای خدا این یوناست؟!
جیهوپ :(بچم هنگه)..... وا....وايسا
یونگی :یونا یاااااااا
یونا :چيه؟
یونگی :چرا دعوا میکنی؟
یونا :مزاحم شدنننن
جیهوپ :عه اینجوریه منم ميام..... يوهو
یونگی :😕
داشتیم همین جوري همو میزدیم که یهو یکیشون بد زد تو دهنم، دهنم پر خون شد
یونگی و جیهوپ :هوییییی آشغالا برین گمشیننننننننن
یونگی :یونا خوبی؟
یونا :ا...آره خوبم
جیهوپ :هی دختر خیلی ديوونه ای
یونگی: ای وای نگاه کن پایین لبت باز شده باید بخيه کنی
جیهوپ :پاشو پاشو بریم بیمارستان
یونا :ای وای نهههههههههههههه
رفتیم سمت ماشین
جینا :چیشده ؟
جیهوپ : یونا خانوم دعوا کرده زدن لبشو پاره کردن
جینا: ای وای بریم بیمارستان
فلش بک به بیمارستان
یونا:وای از بخیع میترسم
جینا :نترس دختر
یونگی :نترس خوب ميشه
یونا رو بردن تو اتاق تا براش بخيه کنن
یونا :وایییی جیغغغغغغغغغغغ
جیهوپ :عمل جراحی نکردی که بخيه زده
یونگی :همينو بگو
جینا: عه شماها چکار دارين
دکتر اومد بیرون
یونگی :دکتر چیشد
دکتر :نگران نباشین زیر لبشون چهارتا بخيه خورده باید مراقب باشين
یونگی: آخ ممنونم
دکتر :فعلا
جیهوپ :میگما یونگی زبونه دانمارکی از کجا بلدی؟!
یونگی :ببخشید
جینا :من ميرم پیشه یونا
جیهوپ و یونگی :صب کن ماهم بیایم
جینا :ببین با خودت چکار کردی تمام لباسات خونیه
یونا :😞
یونگی :درد داری؟
یونا :آره خیلی 😭
جیهوپ: عه دختر گریه نکن درست ميشه
یونگی :پاشین بریم هتل
یونا :کمکم نمیکنین؟!
جینا :وايسا خودم کمکت میکنم
یونا: مرسی
فلش بک به هتل
یونا :شب بخیر ببخشید اذيتتون کردم
جینا و جیهوپ :کاری نکردیم فعلا
یونا: فعلا
یونگی :خوبی درد داری؟
یونا: آره لبام میسوزه
یونگی: صب کن ضد عفونی کنم
یونا: واخ..... مرسی
یونگی: خواهش میکنم...... لباساتو نميخوای عوض کنی خونیه
یونا: چرا خودم عوض می کنم
یونگی: ميتوني؟!
یونا :آره
یونگی: حالا ولش کن بیا ضد عفونی کنم
یونگی کمکم کرد لبام رو ضد عفونی کرد
یونا :ای بابا ظرفا موند
یونگی: ول کن بعدا الان خودت مهمتریااااا
یونا :باشه.. فقط من ميام تو حال رو کاناپه میخوابم
یونگی: لازم نکرده من میخوابم برو لباساتم عوض کنو بخواب
یونا :چشم شب بخیر
یونگی :شب بخیر
فلش بک به نصفه شب....
ویو یونا :
مثله همیشه نصفه شب تشنم شد بلند شدم برم آب بخورم دیدم همه جا تاریکه یونگی هم رو زمین خوابیده
آروم آروم رفتم آب خوردم داشتم ميرفتم سمت اتاق که به طور اتفاقی افتادم بغل یونگی
یونا :وای وای خدا چکار کنممممممممم
دیدم یهو جام تنگ تر شد اون منو کشید تو بغلش سفت بغلم کرد طوری که تمام نفساش به صورتم خورد انگار قلبم ميخواست از جا دربياد ميخواستم پاشم دیدم بد منو بغل کرده ممکنه بیدارشه ديگه کاری نکردم و تا صبح خوابیدم
فلش بک به صبح.....
۸.۴k
۰۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.