دوری تو ،
دوری تو ،
مزه ی قــبــر می دهد...!
این گلدان هم پژمرد ،
کسی آبش نداده بود...
دست هات توی دستام بود ،
و بیدار شدم...
می خواهم ؛
باز چشم هام را ببندم...
سراسیمه می آیی ،
خودت را می سپاری به دستان من...
با تنت چکار کنم...؟
#عباس_معروفی
"با محبوبم در یک شهر زندگی می کنم
بین ما
چند خیابان
چندین خانه
یک پل هوایی
و صدها هزار آدمند"
مزه ی قــبــر می دهد...!
این گلدان هم پژمرد ،
کسی آبش نداده بود...
دست هات توی دستام بود ،
و بیدار شدم...
می خواهم ؛
باز چشم هام را ببندم...
سراسیمه می آیی ،
خودت را می سپاری به دستان من...
با تنت چکار کنم...؟
#عباس_معروفی
"با محبوبم در یک شهر زندگی می کنم
بین ما
چند خیابان
چندین خانه
یک پل هوایی
و صدها هزار آدمند"
۸۲۴
۰۱ تیر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.