تک پارتی از تهیونگ
تک پارتی از تهیونگ
راوی
ات ی دختر خوشگل و ریزه میزه با چشم های درشت و لب های ریز و پفکی موهای صاف خوش اندام و جذاب از ایران که عاشق تهیونگ شده بود که بعد از چند سال به کره سفر میکنه و تهیونگ رو میبینه کم کم تهیونگ عاشقش میشه و تصمیم میگرن باهم زندگی کنن
۶ ماه بعد زمان حال
ویو ات
چند روزی بود که تهیونگ خیلی باهام سرد شده بود شبا تا دیر وقت منتظرش میموندم تا بیاد وقتی هم که میومد جواب سلامم هم به زور میداد تقریبا۳ روز تا تولدم مونده اما انگار هدیه تولدم از طرف عشق زندگیم ی قلب شکسته بود.
تا ساعت ۱۲ بیدار بودم اما تهیونگ نیومد تصمیم گرفتم بخوابم ساعت ۲ با صدای در از خواب پریدم اما خودم رو بخواب زدم که تهیونگ وارد اتاق شد انتظار داشتم بیاد کنارم بخوابه اما نیومد لباساشو عوض کرد و یک پتو و بالشت برداشت و از اتاق رفت بیرون
خیلی از دستش ناراحت بودم کسی که عاشقانه میپرسیدمش و بهش عشق میورزیدم و به سختی به دستش اوردم رو دارم خیلی راحت از دست میدم
از فکر بیرون اومدم و با صورت خیسم مواجه شدم نمیدونم کی اشک هام جاری شده بودن بعد از گذشت ۲۰ مین خوابم برد
صبح
از خواب بیدار شدم و بعد از کار های اولیه رفتم پایین اما خبری از تهیونگ نبود میخواستم باهاش صحبت کنم اما اون حتی نمیخواست منو ببینه
اون روز با گریه تموم شد ولی چه فایده باگریه تهیونگ دوباره عاشقم میشد؟ نه پس گریه کردن رو تموم کردم به ساعت نگاه کردم ساعت ۳ نصف شب رو نشون میداد ولی تهیونگ نیومده بود و همینجور اون ۲ روز هم گذشت و من فقط چشم انتظار تهیونگ بودم ولی نیومد نه غذا میخوردم نه درست میخوابیدم
روز تولد ات
صبح از خواب بیدار شدم و رفتم پایین یادم افتاد تلفنم رو بالا جا گذاشتم رفتم به سمت تلفنم تا برش دارم که دیدم ی پیام از طرف یک ناشناس اومده باز کردم و با چیزایی که دیدم اشک تو چشمام جمع شد اون اون تهیونگ بود با ی دختره زیرش نوشته بود چه ساده ای فکر کردی تهیونگ دوست داره اگر باور نمیکنی امروز ساعت ۵ بعد از ظهر بیا به این رستوران *****
ساعت ۳ونیم بود تصمیم گرفتم با این قیافه نرم اونجا و جوری جلوه بدم که انگار با کسی قرار دارم ی دوش ۲۰ مینی گرفتم یک آرایش لایت کردم ویک پیراهن زرشکی با کیف و کفش مشکی پوشیدم به ساعت نگاه کردم ۴ و ۴۵ دقیقه رو نشون میداد تمام جسارت رو جمع کردم و به سمت اون رستوران راه افتادم
#وانشات_تهیونگ #وانشات #وانشات_بی_تی_اس #وانشات_بنگتن #تصورکن_بی_تی_اس #تصورکن
راوی
ات ی دختر خوشگل و ریزه میزه با چشم های درشت و لب های ریز و پفکی موهای صاف خوش اندام و جذاب از ایران که عاشق تهیونگ شده بود که بعد از چند سال به کره سفر میکنه و تهیونگ رو میبینه کم کم تهیونگ عاشقش میشه و تصمیم میگرن باهم زندگی کنن
۶ ماه بعد زمان حال
ویو ات
چند روزی بود که تهیونگ خیلی باهام سرد شده بود شبا تا دیر وقت منتظرش میموندم تا بیاد وقتی هم که میومد جواب سلامم هم به زور میداد تقریبا۳ روز تا تولدم مونده اما انگار هدیه تولدم از طرف عشق زندگیم ی قلب شکسته بود.
تا ساعت ۱۲ بیدار بودم اما تهیونگ نیومد تصمیم گرفتم بخوابم ساعت ۲ با صدای در از خواب پریدم اما خودم رو بخواب زدم که تهیونگ وارد اتاق شد انتظار داشتم بیاد کنارم بخوابه اما نیومد لباساشو عوض کرد و یک پتو و بالشت برداشت و از اتاق رفت بیرون
خیلی از دستش ناراحت بودم کسی که عاشقانه میپرسیدمش و بهش عشق میورزیدم و به سختی به دستش اوردم رو دارم خیلی راحت از دست میدم
از فکر بیرون اومدم و با صورت خیسم مواجه شدم نمیدونم کی اشک هام جاری شده بودن بعد از گذشت ۲۰ مین خوابم برد
صبح
از خواب بیدار شدم و بعد از کار های اولیه رفتم پایین اما خبری از تهیونگ نبود میخواستم باهاش صحبت کنم اما اون حتی نمیخواست منو ببینه
اون روز با گریه تموم شد ولی چه فایده باگریه تهیونگ دوباره عاشقم میشد؟ نه پس گریه کردن رو تموم کردم به ساعت نگاه کردم ساعت ۳ نصف شب رو نشون میداد ولی تهیونگ نیومده بود و همینجور اون ۲ روز هم گذشت و من فقط چشم انتظار تهیونگ بودم ولی نیومد نه غذا میخوردم نه درست میخوابیدم
روز تولد ات
صبح از خواب بیدار شدم و رفتم پایین یادم افتاد تلفنم رو بالا جا گذاشتم رفتم به سمت تلفنم تا برش دارم که دیدم ی پیام از طرف یک ناشناس اومده باز کردم و با چیزایی که دیدم اشک تو چشمام جمع شد اون اون تهیونگ بود با ی دختره زیرش نوشته بود چه ساده ای فکر کردی تهیونگ دوست داره اگر باور نمیکنی امروز ساعت ۵ بعد از ظهر بیا به این رستوران *****
ساعت ۳ونیم بود تصمیم گرفتم با این قیافه نرم اونجا و جوری جلوه بدم که انگار با کسی قرار دارم ی دوش ۲۰ مینی گرفتم یک آرایش لایت کردم ویک پیراهن زرشکی با کیف و کفش مشکی پوشیدم به ساعت نگاه کردم ۴ و ۴۵ دقیقه رو نشون میداد تمام جسارت رو جمع کردم و به سمت اون رستوران راه افتادم
#وانشات_تهیونگ #وانشات #وانشات_بی_تی_اس #وانشات_بنگتن #تصورکن_بی_تی_اس #تصورکن
۲۷.۸k
۰۷ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.