سرنوشت
#سرنوشت
#Part۱۳۹
که تهیونگ گفت
ــ نظرت چیه اسمشو بزاریم پونی
لبخندی زدمو از پشت شیشه نگاهی به پسرمون کردمو گفتم
.: پونی مامان به دنیای جدیدت خوش اومدی
امروز بعد از دوسالو هشت ماه پونی بهم اسممو صدا زد میدونم اگه تهیونگ بفهمه خیلی حسودی میکنه سینی چایی رو روی عسلی گذاشتم پونی تو بغل باباش بود کوک و سوجین هم داشتن با دخترشون تمرین میکردن که بتونه اسمشونو صدا کنه اسم دختر کوک نایون بود نایون دختر شیطونی بود بر خلاف پونی که اروم بود و اصلا اهل شیطنت نبود با دیدن نایون که داشت با عروسکش بازی میکرد از بغل تهیونگ دراومدو سمت نایون رفت توپی از کنار پای نایون برداشت که نایون با همون لحن کیوتش گفت: نتُن مال منه
پونی داشت با توپ بازی میکرد که نایون با همون لحن کیوتش گفت: دُفتَم نتُن پونی جیزی نگفت و به بازی کردنش ادامه داد که نایون توپو از دست پونی کشید بیرونو هلش داد که خورد زمین نایون لبخند پیرزمندانه ای زد که تهیونگ بسما پونی رفتو بغلش کرد بچم داشت گریه میکرد تهیونگ موهای فرفری شو نوازش میکرد کوک و سوجین چش قره ای به نایون رفتن که نایون رفت تو بغل مامانش که کوک گفت
= خب دیگه ببخشید یکم زیادی شلوغ کاره
تهیونگ گفت
ــ بچس بیخیال
سوجین گفت
ما دیگه باید بریم دیروقته
بلند شدن که تا دم در بدرقشون کردیم سینی رو از روی عسلی برداشتمو به اشپزخونه بردم که تهیونگ با پونی اومد تو که پونی رو به تهیونگ گفت
* ماما ماله پونیه
تهیونگ جشماشو ریز کردو گفت
ــ ا/ت که شد ماما من چی
پونی نگاهی بهم کردو گفت
* دُفتَم تو تویونگی
خندمو قورت دادم که تهیونگ گفت
ــ ا/ت بشه ماما من بشم تویونگ اره در ضمن مامانت مال منه
پونی. گفت
* نه ماما مال پونیه...
پارت بعد پارت آخره:)
#Part۱۳۹
که تهیونگ گفت
ــ نظرت چیه اسمشو بزاریم پونی
لبخندی زدمو از پشت شیشه نگاهی به پسرمون کردمو گفتم
.: پونی مامان به دنیای جدیدت خوش اومدی
امروز بعد از دوسالو هشت ماه پونی بهم اسممو صدا زد میدونم اگه تهیونگ بفهمه خیلی حسودی میکنه سینی چایی رو روی عسلی گذاشتم پونی تو بغل باباش بود کوک و سوجین هم داشتن با دخترشون تمرین میکردن که بتونه اسمشونو صدا کنه اسم دختر کوک نایون بود نایون دختر شیطونی بود بر خلاف پونی که اروم بود و اصلا اهل شیطنت نبود با دیدن نایون که داشت با عروسکش بازی میکرد از بغل تهیونگ دراومدو سمت نایون رفت توپی از کنار پای نایون برداشت که نایون با همون لحن کیوتش گفت: نتُن مال منه
پونی داشت با توپ بازی میکرد که نایون با همون لحن کیوتش گفت: دُفتَم نتُن پونی جیزی نگفت و به بازی کردنش ادامه داد که نایون توپو از دست پونی کشید بیرونو هلش داد که خورد زمین نایون لبخند پیرزمندانه ای زد که تهیونگ بسما پونی رفتو بغلش کرد بچم داشت گریه میکرد تهیونگ موهای فرفری شو نوازش میکرد کوک و سوجین چش قره ای به نایون رفتن که نایون رفت تو بغل مامانش که کوک گفت
= خب دیگه ببخشید یکم زیادی شلوغ کاره
تهیونگ گفت
ــ بچس بیخیال
سوجین گفت
ما دیگه باید بریم دیروقته
بلند شدن که تا دم در بدرقشون کردیم سینی رو از روی عسلی برداشتمو به اشپزخونه بردم که تهیونگ با پونی اومد تو که پونی رو به تهیونگ گفت
* ماما ماله پونیه
تهیونگ جشماشو ریز کردو گفت
ــ ا/ت که شد ماما من چی
پونی نگاهی بهم کردو گفت
* دُفتَم تو تویونگی
خندمو قورت دادم که تهیونگ گفت
ــ ا/ت بشه ماما من بشم تویونگ اره در ضمن مامانت مال منه
پونی. گفت
* نه ماما مال پونیه...
پارت بعد پارت آخره:)
۷.۳k
۰۷ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.