پارت

#پارت26
شیطونکِ بابا🥺💜

به سمت گوشی پرواز کردم که با دیدن تماس افراز قلبم تند تند کوبید ، اه اینم چه وقتایی زنگ میزنه

دو به شک بودم که جواب بدم یا نه اما خوشبختانه تماس قطع شد ، دستمو روی قلبم گذاشتم و نفس آسوده ای کشیدم که دوباره گوشیم شروع کرد به زنگ خوردن

دوباره افراز بود ، نفس عمیقی کشیدم و تماسو برقرار کردم

چه عجب ایندفه لباس پوشیده بود و ل‌ُخت نبود

+ سلام

_ سلام

+ چه خوشگل شدی‌ ، جایی میری؟؟

از تعریفش قند تو دلم آب شد و مثل خری که بهش تیتاب داده باشن ذوق کردم

_ آره تولد یکی از دوستامه آماده شدم برم اونجا

+ به به چه عالی!! با کی میری حالا؟

_ تنهایی ، با دوستم قرار بود برم که گفت دیرتر میاد

+ اگه بخوای میتونم بیام دنبالت

رفتم تو فاز تعارف و گفتم:

_ نه ممنون با اسنپ‌ میرم‌مزاحم شما نمیشم

+ آدرستو بفرس برام الان حرکت میکنم

_ آخه...

+ بفرست ،فعلا خدافظ

تماسو مثل گوسفند قطع کرد و رفت ، وای عجب غلطی کردم کاش نمیگفتم بهش کجا دارم‌میرم!!! هرچند بدم نشدا ، دیگه پول اسنپ نمیدم

ای خاک بر سر گدام کنن که بخاطر چس تومن پول اسنپ فشار وارد میشه بهم

آدرسو براش تو اینستا فرستادم که فوری سین کرد ، مانتومو پوشیدم و کفشای پاشنه بلندمو پام کردم

تو اینستا آنلاین بودم تا پیام بده و بگه که رسیده که بیست دقیقه بعد پیام داد و گفت که پایینه

کیفمو برداشتم و برای آخرین بار خودمو تو آیینه چک کردم ، همچی عالی بود...