پارت25
#پارت25
شیطونکِ بابا🥺💜
یکمم خودمو واس بابا لوس کردم تا بتونم ۵۰۰تومنی ازش بگیرم برای کادو ، البته ۴۰۰تومن بست بود و اون صد تومن هزینه اسنپ بود
خداروشکر فرداهم تعطیل بودیم و خبری از مدرسه نبود ، بابا و مامان طبق معمول زود شب بخیر گفتن و رفتن اتاقشون
با رفتنشون قاصدک کنارم نشست و نیشگونی از پهلوم گرفت که آخم دراومد
_ آخ چیکارمیکنی؟؟ نصف گوشتم برباد رفت
+ حقته اینو گرفتم دردت بیاد تا ایندفه بهت اشاره میزنم مثل گوسفند نگام نکنی
_ واه واه چشم سلیطه خانوم ، من میرم بخوابم خسته ام شب خوش
+ شب خوش
به سمت اتاقم رفتم و بعد از یکم چرخ زدن تو اینستا چشمامو روهم گذاشتم و خوابیدم.....
فردا
ساعت چهار عصر بود و کم کم باید آماده میشدم برای رفتن به تولد ، قبلش دوش مفصلی گرفتم و موهامو با سشوار خشک کردم و اتو کشیدم
از گوگل آهنگ مخصوص عروسی پلی کردم و همونطور که قرمیدادم وسط اتاق به سمت میز آرایشم رفتم و مشغول شدم
یه آرایش تینیجری کردم و موهامو دم اسبی بالای سرم جمع کردم که خیلی بهم میومد و قیافمو دوبرابر کیوت تر کرده بود
بوسی از داخل آیینه برای خودم فرستادم و به سمت لباسم رفتم ،
شومیز مشکیمو به همراه دامن کوتاهم پوشیدم و عطری به مچ دستم و زیر گوشام زدم
تقریبا آماده شده بودم و داشتم با دیدن خودم تو آیینه فیض میبردم و هی اوفف و جوون هواله خودم میکردم که گوشیم زنگ خورد
با فکر اینکه کیاناس به سمت گوشیم پرواز کردم و....
شیطونکِ بابا🥺💜
یکمم خودمو واس بابا لوس کردم تا بتونم ۵۰۰تومنی ازش بگیرم برای کادو ، البته ۴۰۰تومن بست بود و اون صد تومن هزینه اسنپ بود
خداروشکر فرداهم تعطیل بودیم و خبری از مدرسه نبود ، بابا و مامان طبق معمول زود شب بخیر گفتن و رفتن اتاقشون
با رفتنشون قاصدک کنارم نشست و نیشگونی از پهلوم گرفت که آخم دراومد
_ آخ چیکارمیکنی؟؟ نصف گوشتم برباد رفت
+ حقته اینو گرفتم دردت بیاد تا ایندفه بهت اشاره میزنم مثل گوسفند نگام نکنی
_ واه واه چشم سلیطه خانوم ، من میرم بخوابم خسته ام شب خوش
+ شب خوش
به سمت اتاقم رفتم و بعد از یکم چرخ زدن تو اینستا چشمامو روهم گذاشتم و خوابیدم.....
فردا
ساعت چهار عصر بود و کم کم باید آماده میشدم برای رفتن به تولد ، قبلش دوش مفصلی گرفتم و موهامو با سشوار خشک کردم و اتو کشیدم
از گوگل آهنگ مخصوص عروسی پلی کردم و همونطور که قرمیدادم وسط اتاق به سمت میز آرایشم رفتم و مشغول شدم
یه آرایش تینیجری کردم و موهامو دم اسبی بالای سرم جمع کردم که خیلی بهم میومد و قیافمو دوبرابر کیوت تر کرده بود
بوسی از داخل آیینه برای خودم فرستادم و به سمت لباسم رفتم ،
شومیز مشکیمو به همراه دامن کوتاهم پوشیدم و عطری به مچ دستم و زیر گوشام زدم
تقریبا آماده شده بودم و داشتم با دیدن خودم تو آیینه فیض میبردم و هی اوفف و جوون هواله خودم میکردم که گوشیم زنگ خورد
با فکر اینکه کیاناس به سمت گوشیم پرواز کردم و....
۲.۵k
۲۵ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.