سناریو باگو
سناریو باگو
پارت ۱۰
بعد ار اون اتفاق ها یومه با مادر و پدرش قطع ارتباط کرد و تصمیم گرفت پیش امیلیا زندگی کنه
این وسط چویا مطمعن شده بود که عاشق یومه شده
چند روز بعد...
ساعت ۶ و نیم صبح:
یومه: امیلیاااااااا ، زود باش بلند شو الان دیرمون میشه
امیلیا: ولم کن میخوام بخوابم...
یومه : اصلا من بدون تو میرم ، به معلم میگم مریض شدی و فردا میای
امیلیا : ممنونم
توی خونه چویا اینا:
چویا: دازی بانداژ حروم کن پاشو دیگه
دارای نه نمیخوام داشتم خواب میدیدم با یه بانوی زیبا خود کشی میکردم بزار برگردم به خوابم
اتسوشی: اکوتاگاوا ولم کن میخوام سر موقع برسم مدرسه
اکوتاگاوا: دوست دارم میخوام کرم بریزم
تازه تو یجوری اینو میگی انگار نه انگار مدرسه رو به روی خونه هست
اتسوشی : ولی الان لباسم پاره میشه وحشی
اکو: خفه...
دازای: چویا ولم کن نوموخوام برم مدرسه
اکوتاگاوا به معلم بگو که امروز مریض شدم
چویا : چرا من به معلم نگم؟
دازای : تو منو لو میدی لازم نکرده
چویا : اصلا ولش من میرم ،،
بچه ها بیاید دیگه
اتسوشی و اکوتاگاوا :
اومدیم
بلاخره نوشتمش💃💃
بعدی شیطان کش هست
پارت ۱۰
بعد ار اون اتفاق ها یومه با مادر و پدرش قطع ارتباط کرد و تصمیم گرفت پیش امیلیا زندگی کنه
این وسط چویا مطمعن شده بود که عاشق یومه شده
چند روز بعد...
ساعت ۶ و نیم صبح:
یومه: امیلیاااااااا ، زود باش بلند شو الان دیرمون میشه
امیلیا: ولم کن میخوام بخوابم...
یومه : اصلا من بدون تو میرم ، به معلم میگم مریض شدی و فردا میای
امیلیا : ممنونم
توی خونه چویا اینا:
چویا: دازی بانداژ حروم کن پاشو دیگه
دارای نه نمیخوام داشتم خواب میدیدم با یه بانوی زیبا خود کشی میکردم بزار برگردم به خوابم
اتسوشی: اکوتاگاوا ولم کن میخوام سر موقع برسم مدرسه
اکوتاگاوا: دوست دارم میخوام کرم بریزم
تازه تو یجوری اینو میگی انگار نه انگار مدرسه رو به روی خونه هست
اتسوشی : ولی الان لباسم پاره میشه وحشی
اکو: خفه...
دازای: چویا ولم کن نوموخوام برم مدرسه
اکوتاگاوا به معلم بگو که امروز مریض شدم
چویا : چرا من به معلم نگم؟
دازای : تو منو لو میدی لازم نکرده
چویا : اصلا ولش من میرم ،،
بچه ها بیاید دیگه
اتسوشی و اکوتاگاوا :
اومدیم
بلاخره نوشتمش💃💃
بعدی شیطان کش هست
- ۶.۰k
- ۲۸ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۷)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط