پارت اول فیک دیدار دوباره
پارت اول فیک دیدار دوباره
با حس غرور در ماشین رو بستم و به سمت در اصلی حرکت کردم دو خدمه ای که در دم بودن در رو باز کردن وقتی که در باز شد همه ی نگاه ها روی من بود و همه از تعجب وترس ساکت شده بودن، صدای کفش های من این سکوت رو شکوند به سمت میز vip رفتم نشستم و وسایلمو به خدمتکار کارا دادم و منتظر گارسون موندم .
..:خانم چی میخواید براتون بیارم
÷یه ویسکی تایلندی و......فعلا همین
..:چشم
به محض اینکه خدمتکار رفت او..اون دقیقا روی میز روبهرویی نشسته بود، جذابیت از نگاهش موج میزد ولی خب دیگه چه ارزشی داشت .
ویو جلوتر
تو حال خودم نبودم و سرگیجه داشتم ولی من که زیاد نخوردم بودم؟
...:اوه چه لیدی جذابی، به من افتخار میدی با هم بنوشیم؟
÷اومم خوشحال میشم *لبخند ملیح
(کل زمانی که اونجا بودم نگاه ها سنگینشو حس میکردم هه اون موقع که داشت از اون دختره ل_ب میگرفت فکر اینجارو میکرد )
..:اوه مادمازل به من افتخار میدیدراوی :
دست در دست هم به سمت بقیه رفتند و شروع به رقصیدن کردند ،گاهی بدن هاشون به هم برخورد میکرد و یا از هم بوسه های سطحی میگرفتن، معلوم بود که هردو تاشون بیش از حد مست بودند ، بعد از 40 مین دختر به خودش اومد متوجه دست های پسر دور کمر و لای موهاش شد در حرکت پسر در اومده بود همون لحظه ...
÷هعی بسه من خسته شدم .
..:اوه ببخشید گرل
÷من میرم سرویس الان میام .
÷وایی لعنتی الان وقتش نبود چرا انقدر خوردم ؟..به سمت دستشویی رفتم در رو باز کردم برگشتم که در رو ببندم که ....
با حس غرور در ماشین رو بستم و به سمت در اصلی حرکت کردم دو خدمه ای که در دم بودن در رو باز کردن وقتی که در باز شد همه ی نگاه ها روی من بود و همه از تعجب وترس ساکت شده بودن، صدای کفش های من این سکوت رو شکوند به سمت میز vip رفتم نشستم و وسایلمو به خدمتکار کارا دادم و منتظر گارسون موندم .
..:خانم چی میخواید براتون بیارم
÷یه ویسکی تایلندی و......فعلا همین
..:چشم
به محض اینکه خدمتکار رفت او..اون دقیقا روی میز روبهرویی نشسته بود، جذابیت از نگاهش موج میزد ولی خب دیگه چه ارزشی داشت .
ویو جلوتر
تو حال خودم نبودم و سرگیجه داشتم ولی من که زیاد نخوردم بودم؟
...:اوه چه لیدی جذابی، به من افتخار میدی با هم بنوشیم؟
÷اومم خوشحال میشم *لبخند ملیح
(کل زمانی که اونجا بودم نگاه ها سنگینشو حس میکردم هه اون موقع که داشت از اون دختره ل_ب میگرفت فکر اینجارو میکرد )
..:اوه مادمازل به من افتخار میدیدراوی :
دست در دست هم به سمت بقیه رفتند و شروع به رقصیدن کردند ،گاهی بدن هاشون به هم برخورد میکرد و یا از هم بوسه های سطحی میگرفتن، معلوم بود که هردو تاشون بیش از حد مست بودند ، بعد از 40 مین دختر به خودش اومد متوجه دست های پسر دور کمر و لای موهاش شد در حرکت پسر در اومده بود همون لحظه ...
÷هعی بسه من خسته شدم .
..:اوه ببخشید گرل
÷من میرم سرویس الان میام .
÷وایی لعنتی الان وقتش نبود چرا انقدر خوردم ؟..به سمت دستشویی رفتم در رو باز کردم برگشتم که در رو ببندم که ....
- ۲.۱k
- ۲۲ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط