توکه همرو تا سر حد مرگ میزدی چیشد

*توکه همرو تا سر حد مرگ میزدی چیشد
=گفتم خفههه شووو(عربده)
*حالا عربده میکشی(اشک بی صدا چون فوبیا داره از صدای بلند)
با ضربه ای که زد حرفم قطع شد و نتونستم دووم بیارم زد رو دست زخمم(زخم چاقوش)
*اییی(خیلی آروم اما طولانی)
نفسم بالا نمیومد تند تند نفس میکشیدم خندم گرفت خندیدم
جالبه نگران شد اما غرورش نزاشت بیاد سمتم
ویو جونگ کوک
حواسم نبود کجا زدم ببین چقدر دردش اومد که انقدر طولانی ناله کرد(منحرف نشین منظورم بخاطر زخمشع)
خواستم برم بلندش کنم که یادم اومد کیه فکر نمیکردم اون باشه ا.ت .......آره ا.ت قاتل میرا(خواهرش)ست
پس با نفرت شروع کردم زدنش که یک بارم صداش در نیومد ولی اشکاش با عرق بدنش قاطی شده بود خیلی عرق کرده بود جوری که انگار موهاش رو شسته یاد اون صحنه افتادم
_^^_^_^_^_^_^_^_^_^_^_^_^__
میرا:نههه کوک کمک‌کککک ا.ت ولم کن
=میراااا
*میرا ببخشید(اروم)(کوک نشنید اینو
میرا یک لبخند زد و بعد بوم...
_^_^_^_^_^_^_^_^_^_^^_^_^_^_^
از موهاش گرفتم و بردم روی صندلی نشوندم ش دستاشرو بستم و یه کیسه نمک ریختم روش
نتونست دووم بیاره جیغ زد جیغش من رو یاد پیغ میرا انداخت و باعث شد کیسه دوم رو نریزم و به سطل آب ریختم روش تا نمک ها بره آروم شد
شرط؟
نه اهلش نیسم
دیدگاه ها (۲)

ویو کوکچشماش نیمه باز بود ولی هوشیار بودشروع کرد حرف زدن*چرا...

فلش بک(زمان حال)به خودم اومدم رفتم دست و. پای ا.ت رو باز کرد...

=همون کاری که داشتم میکردمبا دستاش محکم انداختم زمین خیلی تر...

با خستگی و درد بلند شدم اتاق خودم نبودم اصلا اتاق نبود دفتر ...

"سرنوشت "p,35..ساعت ۳ صبح .....با حس باد سردی چشمامو باز کرد...

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۲۹

𝚙𝚊𝚛𝚝7ویو ات سرمو برگردوندم که با صورت درهم ریخته کوک مواجه ش...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط