استاد تاریخ فا*کی ( part 23 )
📚🖤 استاد تاریخ فا*کی 🖤📚
📚🖤 پارت 23 🖤📚
🎻 ادامه🎻 :
جون تا خواست اولین سوالو بپرسه که یهو گوشیش زنگ خورد.
📕 فلش نکست به پیش جون 📕 :
با آلارم گوشیم از خواب بیدارم شدم ، هوفففففففففففف بازم یه روز خسته کنندهی دیگه یکیم نیست با لباش هرروز از خواب بیدار شَماااا اههههههه.
نفس عمیقی کشیدمو دستمو لای موهام بردم کلا عادت همیشگیمه اون موقعهایی که با ا.ت بودم اون اینکارو میکرد دیگه از اون موقع عادتم شده هرروز ، بلند شدمو رفتم سرویس بهداشتی کارهای مربوطه رو انجام دادمو میواک زدمو اومدم بیرون
رفتم سمت کمد لباسام ، یه کت و شلوار نسبتا راحت برداشتم با یه کراوات حدودای همون رنگ یه پیراهنم برداشتمو و پوشیدم ، رفتم جلوی آینه و نگاهی به خودم کردم
_خوشتیپ کی بودم که (😏😎)
رفتم یه دست کفشِ نیم چرم بردارم تا خوایتم کامل برش دارم جعبهی کناریش افتاد و از هم باز شد.
_ای بابا هوفففف (☹️)
چشمم به عکسام با ا.ت خورد.
_اینا اینجا چیکار میکنه این همه دنبالشون گشتم هوففف (☹️🙄)
نمیدونم چرا قلبم درد گرفت ، انگار هنوزم میخوامش ، اما مطمئنم اون حتی از دیدنمم شرمش میشه چه برسه دوباره باهام وارد رابطه بشه.
هومم ولش اصن به درک ارع بابا مهم نیست
کفشمو پوشیدمو رفتم یه صیحونهای به بدن زدمو از خونه خارج شدم
_اما نه من باید دوباره اونو عاشق خودم کنم ، دیگه ازش نمیگذرم گذشتهها گذشته
قوت قلبی به خودم دادمو سوار ماشینم شدم و به سمت دانشگاه حرکت کردم.
بعد از چند مین به دانشگاه رسیدم ماشینمو پارک کردمو وارد ساختمون شدم 5 دقیقه دیر رسیده بودم پس وقت جا افتادن نداشتم سریع چیزای ... ادامه دارد
حمایت فراموش نشه 🥺👋🏻
"کیوی خشن 🥝🔪
📚🖤 استاد تاریخ فا*کی 🖤📚
📚🖤 پارت 23 🖤📚
🎻 ادامه🎻 :
جون تا خواست اولین سوالو بپرسه که یهو گوشیش زنگ خورد.
📕 فلش نکست به پیش جون 📕 :
با آلارم گوشیم از خواب بیدارم شدم ، هوفففففففففففف بازم یه روز خسته کنندهی دیگه یکیم نیست با لباش هرروز از خواب بیدار شَماااا اههههههه.
نفس عمیقی کشیدمو دستمو لای موهام بردم کلا عادت همیشگیمه اون موقعهایی که با ا.ت بودم اون اینکارو میکرد دیگه از اون موقع عادتم شده هرروز ، بلند شدمو رفتم سرویس بهداشتی کارهای مربوطه رو انجام دادمو میواک زدمو اومدم بیرون
رفتم سمت کمد لباسام ، یه کت و شلوار نسبتا راحت برداشتم با یه کراوات حدودای همون رنگ یه پیراهنم برداشتمو و پوشیدم ، رفتم جلوی آینه و نگاهی به خودم کردم
_خوشتیپ کی بودم که (😏😎)
رفتم یه دست کفشِ نیم چرم بردارم تا خوایتم کامل برش دارم جعبهی کناریش افتاد و از هم باز شد.
_ای بابا هوفففف (☹️)
چشمم به عکسام با ا.ت خورد.
_اینا اینجا چیکار میکنه این همه دنبالشون گشتم هوففف (☹️🙄)
نمیدونم چرا قلبم درد گرفت ، انگار هنوزم میخوامش ، اما مطمئنم اون حتی از دیدنمم شرمش میشه چه برسه دوباره باهام وارد رابطه بشه.
هومم ولش اصن به درک ارع بابا مهم نیست
کفشمو پوشیدمو رفتم یه صیحونهای به بدن زدمو از خونه خارج شدم
_اما نه من باید دوباره اونو عاشق خودم کنم ، دیگه ازش نمیگذرم گذشتهها گذشته
قوت قلبی به خودم دادمو سوار ماشینم شدم و به سمت دانشگاه حرکت کردم.
بعد از چند مین به دانشگاه رسیدم ماشینمو پارک کردمو وارد ساختمون شدم 5 دقیقه دیر رسیده بودم پس وقت جا افتادن نداشتم سریع چیزای ... ادامه دارد
حمایت فراموش نشه 🥺👋🏻
"کیوی خشن 🥝🔪
۱۶.۱k
۱۹ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.