🎀💕•عشق لجباز•💕🎀
🎀💕•عشق لجباز•💕🎀
#part_30
#شکیب
با بچه ها رفتیم بیرون تا کله پاچه بخریم تو راه احساس کردم طاها خیلی تو خودشه انگار یچیزی تو دلشه که نمیگه
شکیب:طاها
طاها:...
شکیب:طاااهااا
طاها:بلههه ،چرا داد میزنی
شکیب:خب کری نمیشنوی که
طاها:بگو
شکیب:چته چرا تو خودتی
طاها :اوکیم
مبین :طاها زر نزن ما تورو میشناسیم چیشده
طاها:پووووف نمیدونم خل شدم فک کنم
شکیب:یعنی چی عین آدم حرف بزن
طاها:یعنی....گفتنش خیلی سخته ...اما....
مبین:اههه داداش ساییدی بگو دگ
طاها :عاشق شدم:/
تا اینو گف بی اختیار زدم رو ترمز وسط اتوبان
صدای بوق همه ماشینا دراومد
طاها:باباااا چتههعع روانیییییی
شکیب:چیییی گفتییییی
طاها:شکیب وسط اتوبان وایستادی راه بیوفت
راست میگف راه افتادم و گفتم :باور نمیشه طاها ،تو؟عاشقی؟جلل الخالق!
طاها:چیع من نمیتونم عاشق باشم؟
مبین :چرا نتونی ولی جای تعجب برانگیزش اینجاست که می تونسته دل طاهای اخمو ی مغرور دلسنگ مارو ببره کیه زنداداشمون😂
طاها:عام میشناسینش
شکیب:پشمام عام سارینا ؟
طاها :سارینا چیه باو نزدیکمونه
مبین:خب چقد نزدیک
طاها:مثلا اینکه تو ویلاس
شکیب😐😳
مبین:رههههاااااا؟
طاها :اوم🥺
شکیب:باوررررم نمیشههه
طاها:خودمم باورم نمیشه ولی نمیتونم بهش بگم
مبین:وا مگه نتونستن داره ؟
طاها:میترسم اگه حسم یکطرفه باشه و دیگه هم غرورمو از دست بدم هم رها مو
شکیب:مگر اینکه ما مرده باشیم هق داداششش
طاها:خب میخاید چکار کنین ؟
شکیب:ببین الان رها با فریال و نازی خیلی صمیمی شده !میتونیم به اونا بگیم زیر زبونشو بکشن نظرت؟
مبین:اره امشبم که میریم پارتی توام میتونی دلشو ببری😉
رسیدیم طباخی و من رفتم خریدم و اومدم و راه افتادیم به سمت خونه تو راه طاها گف زودتر پیاده میشه و کار داره یجا
من مبین رفتیم خونه....
ادامه دارد ... •📕❤•
#پست_جدید
#part_30
#شکیب
با بچه ها رفتیم بیرون تا کله پاچه بخریم تو راه احساس کردم طاها خیلی تو خودشه انگار یچیزی تو دلشه که نمیگه
شکیب:طاها
طاها:...
شکیب:طاااهااا
طاها:بلههه ،چرا داد میزنی
شکیب:خب کری نمیشنوی که
طاها:بگو
شکیب:چته چرا تو خودتی
طاها :اوکیم
مبین :طاها زر نزن ما تورو میشناسیم چیشده
طاها:پووووف نمیدونم خل شدم فک کنم
شکیب:یعنی چی عین آدم حرف بزن
طاها:یعنی....گفتنش خیلی سخته ...اما....
مبین:اههه داداش ساییدی بگو دگ
طاها :عاشق شدم:/
تا اینو گف بی اختیار زدم رو ترمز وسط اتوبان
صدای بوق همه ماشینا دراومد
طاها:باباااا چتههعع روانیییییی
شکیب:چیییی گفتییییی
طاها:شکیب وسط اتوبان وایستادی راه بیوفت
راست میگف راه افتادم و گفتم :باور نمیشه طاها ،تو؟عاشقی؟جلل الخالق!
طاها:چیع من نمیتونم عاشق باشم؟
مبین :چرا نتونی ولی جای تعجب برانگیزش اینجاست که می تونسته دل طاهای اخمو ی مغرور دلسنگ مارو ببره کیه زنداداشمون😂
طاها:عام میشناسینش
شکیب:پشمام عام سارینا ؟
طاها :سارینا چیه باو نزدیکمونه
مبین:خب چقد نزدیک
طاها:مثلا اینکه تو ویلاس
شکیب😐😳
مبین:رههههاااااا؟
طاها :اوم🥺
شکیب:باوررررم نمیشههه
طاها:خودمم باورم نمیشه ولی نمیتونم بهش بگم
مبین:وا مگه نتونستن داره ؟
طاها:میترسم اگه حسم یکطرفه باشه و دیگه هم غرورمو از دست بدم هم رها مو
شکیب:مگر اینکه ما مرده باشیم هق داداششش
طاها:خب میخاید چکار کنین ؟
شکیب:ببین الان رها با فریال و نازی خیلی صمیمی شده !میتونیم به اونا بگیم زیر زبونشو بکشن نظرت؟
مبین:اره امشبم که میریم پارتی توام میتونی دلشو ببری😉
رسیدیم طباخی و من رفتم خریدم و اومدم و راه افتادیم به سمت خونه تو راه طاها گف زودتر پیاده میشه و کار داره یجا
من مبین رفتیم خونه....
ادامه دارد ... •📕❤•
#پست_جدید
۱۸.۴k
۰۱ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.