نامخاندان جئون
نام:خاندان جئون
PART 58
جونگ کوک:پیاده شو(سرد)
پیاده شدیم و رفتیم داخل خونه بقیه زود تر رسیده بودن
مت:چرا انقدر دیر کردین؟
م.ت:آ.ت:چرا یک طرفه صورتت قرمزه؟
ب.ک:جونگ کوک دست روش بلند کردی؟(عصبی)
جونگ کوک:آره چیه مگه زنمه دلم میخواد بزنمش(سرد)
ب.ت:تو بیجا کردی که زدیش(عصبی)
بابام به سمت جونگ کوک میومد که گرفتنش
ب.ت:ولم کنین میخوام آدمش کنم حق نداره دست رو دخترم بلند کنه(داد)
ب.گ:بسه مین هان این مسئله بین خودشونه باید خودشون هلش کنن به ما هیچ ربطی نداره
ب.ت:اما.....
ب.گ:اما نداره حالا هم همه گی برین اتاقاتون بخوابین امشب شب خیلی بدی بود
همه:چشم
همه رفتن بالا تو اتاقاشون جونگ کوک جلو راه میرفت و منم پشت سرش بودم وارد اتاق شدیم جونگ کوک رفت حموم منم لباسمو در آوردم و لباس خوابمو پوشیدم و رو تخت منتظر جونگ کوک نشستم تا بیاد بیرون باهاش حرف بزنم باید بدونه که من هیچ تقصیری نداشتم بعد از نیم ساعت اومد بیرون لباس خوابشو پوشید و بدون اینکه بهم توجه کنه رو تخت دراز کشید
ا.ت:
PART 58
جونگ کوک:پیاده شو(سرد)
پیاده شدیم و رفتیم داخل خونه بقیه زود تر رسیده بودن
مت:چرا انقدر دیر کردین؟
م.ت:آ.ت:چرا یک طرفه صورتت قرمزه؟
ب.ک:جونگ کوک دست روش بلند کردی؟(عصبی)
جونگ کوک:آره چیه مگه زنمه دلم میخواد بزنمش(سرد)
ب.ت:تو بیجا کردی که زدیش(عصبی)
بابام به سمت جونگ کوک میومد که گرفتنش
ب.ت:ولم کنین میخوام آدمش کنم حق نداره دست رو دخترم بلند کنه(داد)
ب.گ:بسه مین هان این مسئله بین خودشونه باید خودشون هلش کنن به ما هیچ ربطی نداره
ب.ت:اما.....
ب.گ:اما نداره حالا هم همه گی برین اتاقاتون بخوابین امشب شب خیلی بدی بود
همه:چشم
همه رفتن بالا تو اتاقاشون جونگ کوک جلو راه میرفت و منم پشت سرش بودم وارد اتاق شدیم جونگ کوک رفت حموم منم لباسمو در آوردم و لباس خوابمو پوشیدم و رو تخت منتظر جونگ کوک نشستم تا بیاد بیرون باهاش حرف بزنم باید بدونه که من هیچ تقصیری نداشتم بعد از نیم ساعت اومد بیرون لباس خوابشو پوشید و بدون اینکه بهم توجه کنه رو تخت دراز کشید
ا.ت:
- ۶.۴k
- ۰۲ تیر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط