P³ اولین ملاقات
که یهو ا/ت با دیدن اعضا خشکش زد وباخودش بلند گفت: (یعنی جوری که اعضا هم بشنون)حتما دوباره توهم زدنام شروع شدن وسرشو تکون دادو گفت غیر از این چیز دیگه ای نمی تونه باشه یه لبخند ملیحی زد و شروع کرد به چان نگاه کردن که یهو چان با صدای آرومی گفت :ما واقعییم . وبعدش چان سریع به سمت پسرا رفت و گفت برید بیرون و پسرا رو به زور از اتاق بیرون کرد و خودشم قبل رفتنش جلوی چشماشو گرفتو گفت ما میریم بیرون تا شما لباس عوض کنید و ببخشید که بی اجازه وارد اتاقتون شدیم و بعد رفت بیرون .
(ویوی ا/ت توی اتاق)نه نه نه انگار واقعیه خدایااااااااااا چون چان خیالی من آنقدر مودب نیستتتتت(توی ذهنش اینا رو گفت) و بعدش با خودش گفت نه ا/ت پاشو لباس بپوش و اول از خودشون بپرس قضیه چیه. آره ا/ت اینکار درسته آره همین کارو می کنم . و بعدش به سمت کمد لباسیش رفتو یه لباس انتخاب کردو پوشید وسریع یه کرم مرطوب کننده به پوستش زو یه ریمل و تینتم زدو موهاش رو هم بالا گوجه ای کرد وبه سمت در اتاق رفت و درو باز کرد که یهو ...
منتظر پارت بعد باشید عشقولیای من 🤲🤭
دوستتون دارم تا پارت بعد بای👋💖
(ویوی ا/ت توی اتاق)نه نه نه انگار واقعیه خدایااااااااااا چون چان خیالی من آنقدر مودب نیستتتتت(توی ذهنش اینا رو گفت) و بعدش با خودش گفت نه ا/ت پاشو لباس بپوش و اول از خودشون بپرس قضیه چیه. آره ا/ت اینکار درسته آره همین کارو می کنم . و بعدش به سمت کمد لباسیش رفتو یه لباس انتخاب کردو پوشید وسریع یه کرم مرطوب کننده به پوستش زو یه ریمل و تینتم زدو موهاش رو هم بالا گوجه ای کرد وبه سمت در اتاق رفت و درو باز کرد که یهو ...
منتظر پارت بعد باشید عشقولیای من 🤲🤭
دوستتون دارم تا پارت بعد بای👋💖
- ۱.۳k
- ۲۰ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط