دیانا: از خواب پاشدم و رفتم پیش ارسلان
دیانا: از خواب پاشدم و رفتم پیش ارسلان
ارسلان:بیدار شدی
دیانا:آره برم آرایشگاه
دیانا:رفتیم آرایشگاه و تالار همه چی عالی بود و خیلی خوشحال بودم درست ۵ماه بعد از ازدواجمون من باردار شدم و ۹ ماه بعدش منو ارسلان صاحب یه دختر و یه پسر ناز و کوچولو شدیم و اسم دخترمو کیانا و اسم پسرمون رو کارن گذاشتیم
برای همیشه همه چیز تغیر کرد و ما همیشه خوشبخت بودیم
تمام پارت یک رمان بعدی رو همین امروز میزارم
ارسلان:بیدار شدی
دیانا:آره برم آرایشگاه
دیانا:رفتیم آرایشگاه و تالار همه چی عالی بود و خیلی خوشحال بودم درست ۵ماه بعد از ازدواجمون من باردار شدم و ۹ ماه بعدش منو ارسلان صاحب یه دختر و یه پسر ناز و کوچولو شدیم و اسم دخترمو کیانا و اسم پسرمون رو کارن گذاشتیم
برای همیشه همه چیز تغیر کرد و ما همیشه خوشبخت بودیم
تمام پارت یک رمان بعدی رو همین امروز میزارم
۱۳.۵k
۰۸ بهمن ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.