....سناریو.....
وقتی قراره بعد از گرفتن جایزه برید بیرون و ا.ت یه شومیز آبی و شلوار مشکی میپوشه و موهای خیلی بلندشو باز میزاره و اونا عاشقن
نامجون
نشسته بود و وقتی میبینت با پاش ضرب میگیره و هوفی میکشه
نامی: ب...بچه ها آمدن بریم
ا.ت: باشه من زودتر میرم
نامی: هوف اون لباس و مو با هم چه ترکیبی ساخته....چقدر قشنگه(اروم)
ا.ت: هوم با منی؟
نامی: نه نه برو برو......به خودت بیا مردک(اخرش اروم)
جین
نشستی تو ماشین کنار جین که چرخید سمتت تا حرف بزنه و یهو با دیدنت زبونش بند امد
ا.ت: جین چقدر جذاب شدی
جین: خ...خب چیزه تو هم ...خیلی....خیلی جذاب شدی ا...اره
ا.ت: مرسی ولی جینی چرا لکنت گرفتی؟...اینقدر خوشحالی که که جایزه رو بردیم؟
جین: خب...چیزه .....این موفقیت بزرگیه
تو هم سر تکون میدی و جین سعی میکنه اصلا بهت نگاه نکنه ولی تو فکر اعترافه
یونگی
(از احساسش خبر داری)داشتی آماده میشدی که جیمین بهش گفت بره صدات کنه بیایی اونم در میزنه که با اجازه تو وارد میشه و خشکش میزنه
ا.ت: بریم بریم من امادم.....یونگی!....یونگییی؟
یونگی: او....اوه اره بریم
ا.ت یهو کش موهاش رو در میاره و لبشو میده جلو
ا.ت: اینجوری بهتره نه(رو به اینه)
یونگی هم میاد پشتش و شومیز آبیش رو مرتب میکنه
یونگی: عوضشون کن...تو که نمیخوای بخورمت(بوسه رو گونت)
یهو ا.ت دست یونگی رو میکشه و میبرش بیرون و در رو روش قفل میکنه
ا.ت: عوض میکنممممممم(داد)
جیهوپ
وقتی میبینت لبخند میزنه و بهت لایک نشون میده و دست میکشه تو موهاش...ناخواسته ا.ت هم لبخند میزنه
جیهوپ: جونننن....امشب کارت تمومه بزار این مهمونی تموم شه......دیگه اون لباسا تو تنت قشنگی نداره
جیمین
ب..بچه ها بیاید جشن رو بزاریم فردا
_چرا
جیمین: خب چیز همینجوری من خیلی خستم بعد مریضم میشه یکی ازم...م..مراقبت کنه
_قرعه بندازیم
جیمین: آ آ...چیزه نه نیازی نیست....آ.ت ازم مراقبت میکنی؟
ا.ت: من؟...باشه...بزار لباسامو عوض کنم
جیمین: نه نمیخواد بریم خونه من
مرید اونجا و جیمین بهت اعتراف میکنه و چون هم حس بودید قبول میکنی و بر خلاف تصورتون جیمین مدام قربون صدقه آ.ت میره و موهاشو میبافه
تهیونگ
تو زودتر آماده شده بودی و رو مبل تو گوشیت بودی و همه تو اتاق بودن یهو حس کردی چیزی رفت بین موهات سرتو که بالا اوردی دیدی تهیونگ خمار نگات میکنه و دستش تو موهات
ا.ت: بُ...بُهاسِیو؟(چ....چیکار میکنی)
تهیونگ: میچُدا(دیوونه شدم)(اروم)خیلی قشنگ شدی بیب
ا.ت: تهیونگ چته الان شوخی میکنی؟
تهیونگ: مانی ایپودا(خیلی خوشگله)
ا.ت پا میشی که میاد سمتت و به زور بلندت میکنه و میبرت تو اتاق خودش
تهیونگ: کیس هاگوش پو(میخوام ببوسمت)
و اره میبوست اعتراف میکنه قبول میکنی
کوک در کامنتا جا نی
لایک کن عزیزم𔘓ꪔ̤̮
#سناریو
#بی_تی_اس
نامجون
نشسته بود و وقتی میبینت با پاش ضرب میگیره و هوفی میکشه
نامی: ب...بچه ها آمدن بریم
ا.ت: باشه من زودتر میرم
نامی: هوف اون لباس و مو با هم چه ترکیبی ساخته....چقدر قشنگه(اروم)
ا.ت: هوم با منی؟
نامی: نه نه برو برو......به خودت بیا مردک(اخرش اروم)
جین
نشستی تو ماشین کنار جین که چرخید سمتت تا حرف بزنه و یهو با دیدنت زبونش بند امد
ا.ت: جین چقدر جذاب شدی
جین: خ...خب چیزه تو هم ...خیلی....خیلی جذاب شدی ا...اره
ا.ت: مرسی ولی جینی چرا لکنت گرفتی؟...اینقدر خوشحالی که که جایزه رو بردیم؟
جین: خب...چیزه .....این موفقیت بزرگیه
تو هم سر تکون میدی و جین سعی میکنه اصلا بهت نگاه نکنه ولی تو فکر اعترافه
یونگی
(از احساسش خبر داری)داشتی آماده میشدی که جیمین بهش گفت بره صدات کنه بیایی اونم در میزنه که با اجازه تو وارد میشه و خشکش میزنه
ا.ت: بریم بریم من امادم.....یونگی!....یونگییی؟
یونگی: او....اوه اره بریم
ا.ت یهو کش موهاش رو در میاره و لبشو میده جلو
ا.ت: اینجوری بهتره نه(رو به اینه)
یونگی هم میاد پشتش و شومیز آبیش رو مرتب میکنه
یونگی: عوضشون کن...تو که نمیخوای بخورمت(بوسه رو گونت)
یهو ا.ت دست یونگی رو میکشه و میبرش بیرون و در رو روش قفل میکنه
ا.ت: عوض میکنممممممم(داد)
جیهوپ
وقتی میبینت لبخند میزنه و بهت لایک نشون میده و دست میکشه تو موهاش...ناخواسته ا.ت هم لبخند میزنه
جیهوپ: جونننن....امشب کارت تمومه بزار این مهمونی تموم شه......دیگه اون لباسا تو تنت قشنگی نداره
جیمین
ب..بچه ها بیاید جشن رو بزاریم فردا
_چرا
جیمین: خب چیز همینجوری من خیلی خستم بعد مریضم میشه یکی ازم...م..مراقبت کنه
_قرعه بندازیم
جیمین: آ آ...چیزه نه نیازی نیست....آ.ت ازم مراقبت میکنی؟
ا.ت: من؟...باشه...بزار لباسامو عوض کنم
جیمین: نه نمیخواد بریم خونه من
مرید اونجا و جیمین بهت اعتراف میکنه و چون هم حس بودید قبول میکنی و بر خلاف تصورتون جیمین مدام قربون صدقه آ.ت میره و موهاشو میبافه
تهیونگ
تو زودتر آماده شده بودی و رو مبل تو گوشیت بودی و همه تو اتاق بودن یهو حس کردی چیزی رفت بین موهات سرتو که بالا اوردی دیدی تهیونگ خمار نگات میکنه و دستش تو موهات
ا.ت: بُ...بُهاسِیو؟(چ....چیکار میکنی)
تهیونگ: میچُدا(دیوونه شدم)(اروم)خیلی قشنگ شدی بیب
ا.ت: تهیونگ چته الان شوخی میکنی؟
تهیونگ: مانی ایپودا(خیلی خوشگله)
ا.ت پا میشی که میاد سمتت و به زور بلندت میکنه و میبرت تو اتاق خودش
تهیونگ: کیس هاگوش پو(میخوام ببوسمت)
و اره میبوست اعتراف میکنه قبول میکنی
کوک در کامنتا جا نی
لایک کن عزیزم𔘓ꪔ̤̮
#سناریو
#بی_تی_اس
۱۸.۸k
۲۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.