پارت ۱۱خیلی زیاد شد 😂
پارت11 فصل3
*Sana.pov*
دو هفته گذشته و خبری از پدرم نیست و امروزم بخاطر بی تی اس باید بریم لس آنجلس و دو سه روز اینجاییم بخاطر کنسرت پسرا امروز تو اتاق وسایلم رو داشتم جمع میکردم که تهیونگ اومد و یه لباس مشکی یه هوای مشکی و شلوار چسبون مشکی و کفش پاشنه بلند مشکی با ماسک بهم داد و گفت بپوش تا تو فرودگاه اذیت نشی لباسا رو پوشیدم و اومدیم از خونه بیرون سوار ون شدیم و راه افتادیم تا فرودگاه سه چهار ساعت راه بود و منم شب قبلش بخاطر جمع کردن وسایل و تمیز کردن خونه نخوابیده بودم خوابم برد
*Namjoon.pov*
تو گوشیم بودم که یه چیز گرم روی شونه ام حس کردم شونه سمت چپم رو نگاه کردم دیدم سانا خوابش برده و سرش افتاده رو شونم خیلی کیوت و گوگولی خوابیده بود سرش داشت می افتاد که گرفتم و دستمو انداختم دور کمرش و سرش رو گزاشتم رو سینم فک میکردم تهیونگ بیاد و سانا رو ازم بگیره و پیش خودش بزاره ولی هیچ مخالفتی نشون نداد منم تا فرودگاه مراقب سانا بودم وقتی رسیدیم بیدارش کردم و رفتیم از گیت رد شدیم رفتیم سوار هواپیما شدیم هممون تو قسمت VIP هواپیما بودیم و صندلی های راحتی داشتیم منجیرمون با سانا بیدار بودن و داشتن برنامه های کنسرت رو میچیدن و ماهم خوابیدیم
*SANA.POV*
بعد از اینکه برنامه هارو با منیجر پسرا چیدیم دیدیم همشون خوابیدن معلوم بود خیلی خسته بودن و خدارو شکرانه یه خواب حسابی میکردن چون ۱۳ ساعت تا لس آنجلس راه بود (الکی واقعی نیست)
رسیدیم و هتل رزرو کردیم و رفتیم تو اتاقا تو هر اتاق دو نفر بودیم و تهیونگ به منیجرش گفت که منم باهاش تو یه اتاق باشم و منجیرمون هم قبول کرد و رفتیم تو اتاقا
اتاق منو تهیونگ دو تا اتاق داشت یه اتاقو من گرفتم و یه اتاق رو تهیونگ رفتیم و وسایلم رو یکم جم و جور کردم و رفتم تو آشپزخونه و رفتم نودل درست کنم تهیونگ اومد و باهم خوردیم و خوابیدیم چون فردا باید صب میرفتیم روی صحنه تمرین و شبش پسرا کنسرت داشتن منم رفتم روی صحنه و یه میکروفون از منیجر گرفتم ولی کسی نمیدونست رفتم روی صحنه و میکروفون رو پشتم قایم کردم و هر از گاهی با تهیونگ صحبت میکردم اولش نفهمید ولی بعدش منو دید روس صحنه که دارم میرقصم و صداش میکنم کل اون صحنه رو دنبالم کرد تا اینکه دیگه خسته شدم و نشستم رو زمین آهنگاشون نوبتی گزاشتن و بعضی هارو پسرا می خوندن و بعضی هارو میرقصیدن منم بعضی هاشو همراه پسرا میخوندم و میرقصیدم خیلی خوش گذشت شب شد و پسرا رفتن روی صحنه آرمی ها کلی جیغ و داد میکردن و منم از پشت صحنه نگاشون میکردم جونگ کوک خیلی جذاب شده بود و کیوت خیلی ذوق داشتم چون تهیونگ قول داده بود که منو تو یه آهنگ بیاره رو صحنه نمیدونستم کدوم آهنگه بخاطر همین همه آهنگاشون رو صبح باهم رقصیدیم و آماده بودم
منتظر بودم آهنگ permission to dance رو تهیونگ گفت بیام بالا و با همشون خوندم و رقصیدم خیلی خوشحال بودم و خیلی بهم خوش گذشت کلی با آرمیا حرف زدم و ازشون تشکر کردم که اینهمه به پسرا امید میدن و پشتشونن بعدش بعد از کلی حرف زدن و اینا ساعت ۳صبح بالاخره خوابیدیم و فردا تا ساعت ۱ خواب بودیم هممون 😂
صبح بیدار شدیم و رفتیم پیش پی دی نیم، پی دی نیم یه برنامه چیده بود تا بریم عشق و حالقرار بود بریم به یه ویلای استخر دار فک کنم تهیونگ به پی دی نیم گفته بود یه ویلای استخر دار باشه چون من استخر و آب رو خیلی دوست دارم 😁 و رفتیم و رسیدیم خیلی قشنگ بود
*Taehyung.pov*
رفتیم و رسیدیم به ویلا چون تولد سانا بود میخواستم سوپرایزش کنم با پسرا و پی دی نیم هماهنگ کردم و رفتیم داخل ویلا قرار بود بعد از اینکه رفتیم تو خونه و شام خوردیم یه کلیپ رو پخش کنم از کوچیکی سانا و کلیپ های بچه گیش
کلیپ رو که پخش کردیم سانا ذوق زده شد و میشد فهمید که میخواد گریه کنه رفتم و ار پشت بغلش کردم و سرمو گزاشتم رو شونش و گفتم تولدت مبارک خیلی ممنون که به دنیا اومدی و خواهر من شدی
از این حرفم خیلی خوشحال شد و برعکس شد و منو بغل کرد و گفت منم ممنونم که تو داداشم شدی بعدش هم باهم نشستیم و کلیپ رو دیدیم و کلی خندیدیم و رفتیم داخل استخر سانا یه لباس کاملا پوشیده پوشید و اومد یه تاپ و شلوارک پوشید و اومد داخل آب اولش یه کم سردش بود ولی بعدش خوب شد و اومد داخل آب و هی روی پسرا آب میپاشید و بازی میکردن باهم منم رفتم یه گوشه روی سکو کنار آب نشستم و نگاش میکردم و خ شمال بودم از اینکه میخنده و دیگه درد ها و غم های قبلیش رو فراموش کرده بعدش از تو فکر که در اومدم دیدم سانا اومده جلوم و داره نگام میکنه و میگه که بیام بازی کنیم اومدم تو آب و باهم بازی کردیم و بعدشم رفتیم حموم و خوابیدیم تا فردا
*Sana.pov*
دو هفته گذشته و خبری از پدرم نیست و امروزم بخاطر بی تی اس باید بریم لس آنجلس و دو سه روز اینجاییم بخاطر کنسرت پسرا امروز تو اتاق وسایلم رو داشتم جمع میکردم که تهیونگ اومد و یه لباس مشکی یه هوای مشکی و شلوار چسبون مشکی و کفش پاشنه بلند مشکی با ماسک بهم داد و گفت بپوش تا تو فرودگاه اذیت نشی لباسا رو پوشیدم و اومدیم از خونه بیرون سوار ون شدیم و راه افتادیم تا فرودگاه سه چهار ساعت راه بود و منم شب قبلش بخاطر جمع کردن وسایل و تمیز کردن خونه نخوابیده بودم خوابم برد
*Namjoon.pov*
تو گوشیم بودم که یه چیز گرم روی شونه ام حس کردم شونه سمت چپم رو نگاه کردم دیدم سانا خوابش برده و سرش افتاده رو شونم خیلی کیوت و گوگولی خوابیده بود سرش داشت می افتاد که گرفتم و دستمو انداختم دور کمرش و سرش رو گزاشتم رو سینم فک میکردم تهیونگ بیاد و سانا رو ازم بگیره و پیش خودش بزاره ولی هیچ مخالفتی نشون نداد منم تا فرودگاه مراقب سانا بودم وقتی رسیدیم بیدارش کردم و رفتیم از گیت رد شدیم رفتیم سوار هواپیما شدیم هممون تو قسمت VIP هواپیما بودیم و صندلی های راحتی داشتیم منجیرمون با سانا بیدار بودن و داشتن برنامه های کنسرت رو میچیدن و ماهم خوابیدیم
*SANA.POV*
بعد از اینکه برنامه هارو با منیجر پسرا چیدیم دیدیم همشون خوابیدن معلوم بود خیلی خسته بودن و خدارو شکرانه یه خواب حسابی میکردن چون ۱۳ ساعت تا لس آنجلس راه بود (الکی واقعی نیست)
رسیدیم و هتل رزرو کردیم و رفتیم تو اتاقا تو هر اتاق دو نفر بودیم و تهیونگ به منیجرش گفت که منم باهاش تو یه اتاق باشم و منجیرمون هم قبول کرد و رفتیم تو اتاقا
اتاق منو تهیونگ دو تا اتاق داشت یه اتاقو من گرفتم و یه اتاق رو تهیونگ رفتیم و وسایلم رو یکم جم و جور کردم و رفتم تو آشپزخونه و رفتم نودل درست کنم تهیونگ اومد و باهم خوردیم و خوابیدیم چون فردا باید صب میرفتیم روی صحنه تمرین و شبش پسرا کنسرت داشتن منم رفتم روی صحنه و یه میکروفون از منیجر گرفتم ولی کسی نمیدونست رفتم روی صحنه و میکروفون رو پشتم قایم کردم و هر از گاهی با تهیونگ صحبت میکردم اولش نفهمید ولی بعدش منو دید روس صحنه که دارم میرقصم و صداش میکنم کل اون صحنه رو دنبالم کرد تا اینکه دیگه خسته شدم و نشستم رو زمین آهنگاشون نوبتی گزاشتن و بعضی هارو پسرا می خوندن و بعضی هارو میرقصیدن منم بعضی هاشو همراه پسرا میخوندم و میرقصیدم خیلی خوش گذشت شب شد و پسرا رفتن روی صحنه آرمی ها کلی جیغ و داد میکردن و منم از پشت صحنه نگاشون میکردم جونگ کوک خیلی جذاب شده بود و کیوت خیلی ذوق داشتم چون تهیونگ قول داده بود که منو تو یه آهنگ بیاره رو صحنه نمیدونستم کدوم آهنگه بخاطر همین همه آهنگاشون رو صبح باهم رقصیدیم و آماده بودم
منتظر بودم آهنگ permission to dance رو تهیونگ گفت بیام بالا و با همشون خوندم و رقصیدم خیلی خوشحال بودم و خیلی بهم خوش گذشت کلی با آرمیا حرف زدم و ازشون تشکر کردم که اینهمه به پسرا امید میدن و پشتشونن بعدش بعد از کلی حرف زدن و اینا ساعت ۳صبح بالاخره خوابیدیم و فردا تا ساعت ۱ خواب بودیم هممون 😂
صبح بیدار شدیم و رفتیم پیش پی دی نیم، پی دی نیم یه برنامه چیده بود تا بریم عشق و حالقرار بود بریم به یه ویلای استخر دار فک کنم تهیونگ به پی دی نیم گفته بود یه ویلای استخر دار باشه چون من استخر و آب رو خیلی دوست دارم 😁 و رفتیم و رسیدیم خیلی قشنگ بود
*Taehyung.pov*
رفتیم و رسیدیم به ویلا چون تولد سانا بود میخواستم سوپرایزش کنم با پسرا و پی دی نیم هماهنگ کردم و رفتیم داخل ویلا قرار بود بعد از اینکه رفتیم تو خونه و شام خوردیم یه کلیپ رو پخش کنم از کوچیکی سانا و کلیپ های بچه گیش
کلیپ رو که پخش کردیم سانا ذوق زده شد و میشد فهمید که میخواد گریه کنه رفتم و ار پشت بغلش کردم و سرمو گزاشتم رو شونش و گفتم تولدت مبارک خیلی ممنون که به دنیا اومدی و خواهر من شدی
از این حرفم خیلی خوشحال شد و برعکس شد و منو بغل کرد و گفت منم ممنونم که تو داداشم شدی بعدش هم باهم نشستیم و کلیپ رو دیدیم و کلی خندیدیم و رفتیم داخل استخر سانا یه لباس کاملا پوشیده پوشید و اومد یه تاپ و شلوارک پوشید و اومد داخل آب اولش یه کم سردش بود ولی بعدش خوب شد و اومد داخل آب و هی روی پسرا آب میپاشید و بازی میکردن باهم منم رفتم یه گوشه روی سکو کنار آب نشستم و نگاش میکردم و خ شمال بودم از اینکه میخنده و دیگه درد ها و غم های قبلیش رو فراموش کرده بعدش از تو فکر که در اومدم دیدم سانا اومده جلوم و داره نگام میکنه و میگه که بیام بازی کنیم اومدم تو آب و باهم بازی کردیم و بعدشم رفتیم حموم و خوابیدیم تا فردا
۶۵.۶k
۱۳ خرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.