غریبهایتویرستوران

#غریبه_ای_توی_رستوران

و بعدش
تهیونگ به دوستش میگه
تهیونگ: جونگکوک ببین بیا ببریمش خونه تو
جونگکوک: باشه بریم هرچی تو میگی
و بعد رفتن به خونه ی جونگکوک
جونگکوک: عه گوشیم زنگ خورد! بله اها مامان باشه کجایی داریم میای خونه باشه بای
تهیونگ: کی بود
جونگکوک: مادرم بود میگه داره میاد خونه
تهیونگ: پس دختره رو چیکار کنیم
جونگکوک: بزارش توی زیرزمین دهنشم محکم ببند که صدا نیاد!
تهیونگ: اوکی
بعدش رفت و گذاشت توی زیرزمین و اومد بیرون و بعد مادر جونگکوک اومد*
جونگکوک: سلام مامان جون
مادر: سلام عزیزم این کیه؟ منظورش تهیونگه
جونگکوک: این دوستمه اسمش تهیونگه مامان
تهیونگ: سلام خانم
مادر: سلام پسرم
و بعذ احوال پرسی مادر جونگکوک متوجه صدای لیون میشه!*
مادر: جونگکوک این صدای چیه
جونگکوک: مادر من که صدایی نمیشنوم» دروغ میگه که مادرش فکر کنه خیالاتی شده
مادر: نکنه کَسیو تو خونمون اوردی؟
جونکوک: نه نه ما مادر من کَسیو نیووردم خونه
مادر: باشه میرم زیرزمین تا مطمعن بشم
جونگکوک: ع عه مادر نه نرو
و به مادرش میگه غزیه رو
و مادرش هم میگه واااااااا جیغ میزنه
و بعد پشیمون میشن و لیون رو ول میکنن و توی باران میندازنش بیرون
و بعد تهیونگ به جونگکوک میگه......
ادامه رو باید این پست رو به 13 تا لایک برسونید
https://wisgoon.com/pin/56259840/
👆🏻 این پست لینکشم گذاشتم
دیدگاه ها (۲)

فیلم ترسناک(: من توی تلویزیون دیدمش اما خب بریم ببینیم اسمش...

یکم خنده ببینیم

#غریبه_ای_توی_رستورانجیمین: بیا بریم یک جای خلوتلیون: من یکب...

#غریبه_ای_توی_رستورانو تهیونگ به لیون میگه*تهیونگ: لیون بیا ...

اون توی اوج ناامیدی امیدش مادرش بود ولی مادرش هم مثل بقیه آد...

پارت ۴۵ (آخر) فیک دور اما آشنا

خون آشام عزیز (67)

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط