اسم پروانه ای که در تاریکی می سوزد

اسم پروانه ای که در تاریکی می سوزد
پارت ۲۶
ویو نابی
چشمام باز کردم داخل بیمارستان بودم..... دوباره نجات پیدا کردم......
کاش از روی زمین محو بشم ....در باز شد....
یونا بود ...من اونم نا امید کردم...
چشماش خیس بود ولی بخاطر من خودش جمع جور کرده بود
یونا: دختر چرا می خواستی ولم کنی
نابی: متاسفم.... ولی من نمی تونم
یونا وقتی دید می خوام گریه کنم سریع بغلم کرد اون روز هم گذشت.....
ولی یونا بعد از یک هفته من فرستاد تیمارستان شاید وضعیتم بهتر بشه.......
( ۶ ماه بعد )
راوی: ۶ ماه گذشت نابی وضعیتش بهتر شده بود دکترای زیادی داخل این مدت
باهاش حرف زدن و مراقبش بودن...درماناشون یکم جواب داده بود همه
بخاطرش خوشحال بودن که تونستن نابی بهتر کنن.......
(ویو نابی)
۶ ماه گذشت ولی هیچوقت آخرین لحظه ای که داداشم یادم نرفته..........
داداش من بدون تو هیچی نیستم.....
امروز یونا میومد دنبالم.....یونا اومد مثل همیشه با دیدن من می خندید.....
خنده مصنوعی کردم بلند شدم بغلش کردم و همراهش به خونه رفتم........
سریع رفتم داخل اتاقم.... ولی اتاقم از تم خاکستری به تم سبز پاستلی و سفید
تغییر کرده بود کار یوناست مهم نیست سریع یک مشت قرص خوردم این قرص‌ها
فقط من آروم می کرد ......بعد از خوردن قرص به خواب عمیقی فرو رفتم
(ویو جونگ کوک)
بالاخره تونستم مادرم راضی کنم به کره برگردم... وقتی بالخره برگشتم واقعا
خوشحال بودم الان یک ماه برگشتم هر کاری کردم نتونستم نابی پیدا کنم اون
امانتی یه جون بود ......امروز باید به یک کافه برای دیدن یکی از شریکام برم
سریع حاضر شدم و به کافه رفتم وقتی وارد کافه شدم به سمت میز رفتم و
نشستم دیگه شریکم اومد و یکم حرف زدیم.....که چشمم به دختر آشنایی افتاد
اون دختر همون دوست نابی بود که یهو .........
دیدگاه ها (۵)

اسم پروانه ای که در تاریکی می سوزد پارت ۲۷(ویو جونگ کوک) دوس...

اسم پروانه ای که در تاریکی می سوزد پارت ۲۸(ویو نابی)نکنه بخو...

اسم پروانه ای که در تاریکی می سوزد پارت ۲۵(ویو نابی)وقتی وار...

اسم پروانه ای که در تاریکی می سوزد پارت ۲۴ویو نابی اون روز ت...

اسلاید اول و دوم و سوم استایل و مدل مو و عکس اسوری هاش و لبا...

جوجه تیغی عصبانی من

𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟖عشق مافیا چند روز بعد ویو یونا میدونم دارم به جونگ کوک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط