سلام ای عشق دیروزیمنم آن رفته از یادی

سلام ای عشق دیروزی،منم آن رفته از یادی
که روزی چشمهایم را،به دنیایی نمیدادی

سلام ای رفته از دستی،که میدانم نمی آیی
و میدانم برای من،امیدی رفته بر بادی

به خاطر داریَم آیا؟!به خاطر دارمت آری!
سلام ای باور پاکی،که از چشمم نیفتادی

اسیر عشق من بودی،زمانی...لحظه ای...روزی
رهایت کردم و گفتم:پرستویم تو آزادی!

نوشتی:بی تو میمیرم،خرابت میشوم عمری
کنون فردای دیروز است،ببین حالا چه آبادی!!

سکوتم را نکن باور،خودت هم خوب میدانی
که در اشعار من چیزی،شبیهِ داد و فریادی

حقیقت زهر تلخی بود،که آگاهانه نوشیدم
از این هم تلخ تر باشی،همان شیرینِ فرهادی...
دیدگاه ها (۶)

چون پرستویی که درپروازنیستبال احساس من امشب بازنیستپرشده ازب...

نبـودن هایـت را کـنج دلـم پنـهان می کـنم همـنجا که عـاشقانه ...

#فریاد_نزن_ای_عاشق_من_صدایت_را_درون_قلب_خود_میشنوم_درد_را_در...

خستگی را زندگی کرده ام ...میخواهم کمی هم زندگی را خسته کنم ....

👇سلام ای عشق دیروزی، منم آن رفته از یادی...که روزی چشمهایم ر...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط