پارت ...

پارت۳ معجزه💜


۲ ساعت بعد
بالاخره رسیدم خسته شدم از بس ی جا نشستم
چون چند باری امده بودم تقریبا همه جارو یاد داشتم تاکسی گرفتم آدرسو دادم رسیدیم دم خونه مادر بزرگ زنگو زدم امد دم در
مادر بزرگ :بل.. عه دختر تویی چطور امدی؟
کیم سو:گل پسرت منو برت کرد بیرون چمدونمو داد بدستم محترمانه گفت بفرمایید پیش مادر بزرگت من دیگه نمیتونم ازت نگه داری کنم و تمام
مادر بزرگ:اخ الهی بمیرم حتما خیلی خسته ای خوتو ناراحت نکن مادر اون پدر بی مصرف تو فراموش کن دیگه بیا تو
چه خوب درک میکرد تنها کسیه که خیلی دوسش داشتم و باهاش احساس راحتی میکردم رفتم تو نشستم تو هال کوچیک مادر بزرگم شربت برام اورد خوردم انرژی گرفتم
کیم سو :مرسی حالم جا امد
مادر بزرگ:نوش جونت عزیزم راستی مدرست چی میشه؟
کیم سو :اخراج شدم دیگه تو فکرش نیستم
مادر بزرگ:پس آیندت چی میشه من تا اخرش بالا سرت نیستم دخترم
کیم سو : دگه مهم نیس فوقش میرم کار میکنم چمیدونم یا تن فروشی
یک دعفه سیلی زد بهم داد زد
مادر بزرگ :اخه اینا چین میگی تو دختر یعنی چی تن فروشی میکنی میفهمی چی میگی تو باید بری مدرسه
با داد گفتم
کیم سو:نمیرممم به شماها چه اصلا هر کار دلم خواست میکنم
بلند شدم رفتم تو اتاقم تا شب هم بیرون نرفتم...ادامه داره♡︎♡︎♡︎
دیدگاه ها (۱)

پارت 4. معجزه💜شب شده بود واقعا گشنم بود رفتم بیرونما...

پارت 5. معجزه💜ی دست لباس داد گفت اینارو بپوش با اون ...

پارت۲. معجزه💜دیگه داشت حوصله مو سر میبردکیم سو: ...

پارت 1معجزه 💜دختر بلند شو مدرسه دیر میشه مگه با تو نیستم دخت...

من عاشق شدمپارت(7)☆☆☆☆☆☆☆☆پسر:پیاده شو(در ماشین رو برای هه س...

بازگشت فرمانده

من عاشق شدمپارت(12)☆☆☆☆☆☆☆☆☆☆(ته ها زنگ میزنه به هه سو)ته ها...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط