پارت 16
پارت 16
عشق در بیمارستان
شهاب شیرین رو دید و گفت) سلام، خوبین... چیزی رو صورتمه؟؟؟
شیرین) عع سلام ممنون.... نه چیزی نیست چرا میپرسین
شهاب) اخه یجوری زل زده بودین به صورتم حس کردم چیزی روش هست😅
شیرین) ها؟ چیز نه ببخشید 😅
شهاب) مشکلی نیس😄خب بیایین سوار بشین
شیرین) چشم...
شهاب شیرین رو میبره بیمارستان
هنوز تو ماشین بودن (شهاب داشت ماشین رو پارک میکرد)
شیرین) عععع بازم این مازحمه
شیرین خودشو کشید پایین که مزاحمه شیرین رو نبینه
(مزاحم کسی که میخاد زورکی با شیرین ازدواج کنه و همیشه ابروش رو میبره تو بیمارستان).
شهاب) چی شده چرا خودتو قایم کردی چیزی شده؟
شیرین) خب اره چیز... این مزاحم هم اومد همیشه ابروم رو میبره تو بیمارستان
شهاب) عه خب تو برو من پشتتم اگه کاری کرد میکشمش
(بچه ها شهاب خیلی غیرتیه) 🤌🏻
شیرین) چشم، ممنون
شیرین تا دم در بیمارستان رفت و مزاحمه بدو اومد پیش شیرین
مزاحم) داد) شیرین دیگع صبری برام نمونده یا با من ازدواج میکنی یا میکشمت
شیرین)با ترس) من با تو ازدواج نمیکنم، من ازدواج کردم من الان متهلم
مزاحم خیلی عصبانی شد
مزاحم) با دااااد) تث گوه میخوری با یکی دیگه رفتی ازدواج کردی
میخاست دست روش بلند کنه که شهاب اومد دستشو گرفت و گفت
شهاب) با داد) هیشششش کجااا، به چه اجازه ای میای دست رو زن بلند میکنی
مزاحم) برو گمشو بابا تو کی هستی که میخای جلومو بگیری بی ناموس....
شهاب) بی شرف خجالت نمیکشی... میدونی من کیم من شوهرشم
شهاب میاد یه بوکسی میزنه به صورتش
و کتکش میزنه (در حدی که دستش زخمی شده)
عشق در بیمارستان
شهاب شیرین رو دید و گفت) سلام، خوبین... چیزی رو صورتمه؟؟؟
شیرین) عع سلام ممنون.... نه چیزی نیست چرا میپرسین
شهاب) اخه یجوری زل زده بودین به صورتم حس کردم چیزی روش هست😅
شیرین) ها؟ چیز نه ببخشید 😅
شهاب) مشکلی نیس😄خب بیایین سوار بشین
شیرین) چشم...
شهاب شیرین رو میبره بیمارستان
هنوز تو ماشین بودن (شهاب داشت ماشین رو پارک میکرد)
شیرین) عععع بازم این مازحمه
شیرین خودشو کشید پایین که مزاحمه شیرین رو نبینه
(مزاحم کسی که میخاد زورکی با شیرین ازدواج کنه و همیشه ابروش رو میبره تو بیمارستان).
شهاب) چی شده چرا خودتو قایم کردی چیزی شده؟
شیرین) خب اره چیز... این مزاحم هم اومد همیشه ابروم رو میبره تو بیمارستان
شهاب) عه خب تو برو من پشتتم اگه کاری کرد میکشمش
(بچه ها شهاب خیلی غیرتیه) 🤌🏻
شیرین) چشم، ممنون
شیرین تا دم در بیمارستان رفت و مزاحمه بدو اومد پیش شیرین
مزاحم) داد) شیرین دیگع صبری برام نمونده یا با من ازدواج میکنی یا میکشمت
شیرین)با ترس) من با تو ازدواج نمیکنم، من ازدواج کردم من الان متهلم
مزاحم خیلی عصبانی شد
مزاحم) با دااااد) تث گوه میخوری با یکی دیگه رفتی ازدواج کردی
میخاست دست روش بلند کنه که شهاب اومد دستشو گرفت و گفت
شهاب) با داد) هیشششش کجااا، به چه اجازه ای میای دست رو زن بلند میکنی
مزاحم) برو گمشو بابا تو کی هستی که میخای جلومو بگیری بی ناموس....
شهاب) بی شرف خجالت نمیکشی... میدونی من کیم من شوهرشم
شهاب میاد یه بوکسی میزنه به صورتش
و کتکش میزنه (در حدی که دستش زخمی شده)
۱.۴k
۱۴ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.