پارت

پارت 17

عشق در بیمارستان

مزاحمه فرار کرد

شهاب) اخخخ چه دلم خنک شد 😂

شیرین) حالت خوبه شهاب،ببینم چیزیت نشده

شهاب) نه چیزیم نشده

شیرین دستای شهابپ میبینه و با تعجب دستاشو میگیره و

شیرین) واییییی دستااتتت بریم داخل برات چسبی بزنم

شهاب اینجا یه لحظه توشک رفت چون اون از عاشق شدنش مطمئن شد

شهاب) زیاد مهم نیس

شیرین) چراا خیلی مهمه بریمم
شهاب) هر چی خودت میخای


شیرین شهاب رو میبره داخل بیمارستان و دستش رو پانسمان کرد

شیرین) آ اها تموم شد 😊
شهاب) دستت طلا
شیرین) خاهش میکنم منم از شما خیلی خیلی ممنونم

شهاب) کاری نکردم، حال کردم با دعوا
شیرین) از دست شما مردا، هعییی
دیدگاه ها (۰)

ته ته 😎

واسه برگشتن خیلی دیره 🥲🙂

پارت 16 عشق در بیمارستان شهاب شیرین رو دید و گفت) سلام، خوبی...

مامان شیرین) خب دیگه عروس و دوماد همدیگه رو بوس کنن که دیگه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط