پارت

پارت :83
ارباب زاده ...

" نظرت چیه اینجا پارک کنیم !"

بومگیو نگاهی به دور ور انداخت جای خوبی رو انتخاب کرده بود لب زد

" آره اینجا خوبه "

تهیون ماشین رو پارک کرد هر دو پسر از ماشین آمدن پایین بومگیو کش و قوسی به بدنش داد
مدتی بود که توی ماشین نشسته بود حسابی بدنش گرفته بود تهیون نفس عمیقی کشید و هوای که بوی دریا رو به خودش گرفته بود رو به ریه هایش فرستاد
بومگیو به دریا نگاه کرد شب بود ولی به خاطر نور های چراغ ها موج های دریا دیده میشود بومگیو به طرف نامعلومی حرکت کرد تهیون هم شانه به شانه اش با اون شروع به حرکت کرد هیچ کدام چیزی نمیگفتن فقط می خواستن از منظره لذت ببرم از بوی دریا از صدای آرامش بخش موج ها و ماسه های زیر پایشان ...
ولی چرا در بین این همه چیزی های لذت بخش اون روز رو یادش آمد ؟
دو سال قبل زمانی که یونجون بومگیو رو از زندگیش حذف کرد و اون رو کنار ساحل پیاده کرد و بهش گفت دیگه آزادی درسته اون تقصیر یونجون نیست همش تقصیر خود بومگیو بود و بومگیو هم حق داشت یونجون به زور می خواست اون رو عاشق خودش کنه ولی بومگیو که هیچ علاقه ای بهش نداشت ...
یونجون شکست ولی بومگیو بعد اون روز هزاران بار شکست ...
یونجون هر کاری هر کاری رو به خاطر بومگیو میکرد ولی بومگیو جداشد ازش الان با یاد آوری اون روز ها خودش رو به در و دیوار میزد تا یونجون دوباره اون رو بخواهد ولی یونجون دیگه اون رو دوست نداشت و فرد دیگه ای رو آورده بود توی زندگیش ....
تهیون آب دهانش را قورت داد و سوالی که ذهنش را درگیر کرده بود پرسید

" تو از قبل با یونجون آشنا بودی مگه نه ؟"

بومگیو از سوال ناگهانی تهیون جا خورد ولی به روی خودش نیاورد جاش رو به لبخند داد

" اره من از قبل یونجون رو میشناسم !
حتا قبل از اینکه بیام این کشور "

تهیون درست فکر کرده بود پس یونجون اون رو از قبل می‌شناخت شاید دلیلش همین باشه که سوبین از تهیون خواست جاسوسی بومگیو رو براش بکنه ولی چرا دلیلش چیه که تهیون یک ماه شده جاسوسی دوستش رو برای یکی دیگه می‌کنه ...
چه ارتباطی بینشون وجود داشت
تهیون پرسید

" سوبین ..سوبین چی اونم از قبل میشناسی؟!"

دلش بد جور می خواست ببینه بین اون دو چی گذاشته که آنقدر سوبین آویزون بومگیو شده بومگیو سرش رو به چپ و راست تکون داد و گفت

" نه تازه با اون آشنا شدم !"


رنگ نگاه تهیون تغییر کرد دیگه مثل قبل نبود
اگر اون سوبین رو تازه شناخت پس چرا سوبین اینو از تهیون خواست ممکنه پای علاقه ای این وسط باز باشه؟....


ادامه دارد...
دیدگاه ها (۰)

پارت :84ارباب زاده .....تهیون فکر های دیگری میکرد یعنی ممکن ...

پارت :85ارباب زاده ....سوبین به یونجون که رو به رویش نشسته ب...

پارت :82ارباب زاده .....سوبین ماشین رو گوشه ای خلوت پارک کرد...

پارت 28

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط