فیک لیسا
فیک لیسا
پارت3
خاموشش کن
از زبون لیسا
یادم اومد کای پسر لی جانگ بود قرار بود به عنوان دوست همراه من بیاد
تا حالا ندیده بودمش و این اولین باربود
ولی یهو یادم اومد هنوز مثل بز زل زدم بهش و برای اینکه به چوخ نرم نگاهمو کمی عصبی کردم. و گفتم
لیسا: حالا چرا انقدر بی سرو صدا اومدی باید قبلش میگفتی و این اصلا خوب نیست
کای: من دو ساعته منتظر شمام بانو
ویهو صورتش از اعصبانیت قرمز شد
کای: من و مجبور کردن با شما بیام از ساعت تایین شده دو ساعت زودتر اومدم زیر پام علف سبز شد و تو اینطوری
اصلا از تو پدرو مخصوصا شغلتون خوشم نمیاد اصلا
یک نفس داشت حرف میزد و نفس کم اورد باورم نمیشد انقدر عصبی باشه.
پس منم بدون اینکه نگاهش. کنم. اروم برگشتم به سمت ماشین و گفتم
لیسا: خوب که چی دفعه اخرت باشه با من اینطوری حرف میزنی
خوب میتونستم. اون اتش چشم هاشو ببینم و باعث یه پوزخند رو لبام میشد
تا رفتم طرف ماشین بادیگاردم درو باز کرد قبل سوار شدنم برگشتم طرفش
لیسا: سوار شو. دیرمون شد و خودم سوار شدم
پایان
یکمم از پارت سه موند که بعد از ظهر میزارم
ممنون از حمایتتون ❤
درخواستی داشتین نا شناس بگین🤍
پارت3
خاموشش کن
از زبون لیسا
یادم اومد کای پسر لی جانگ بود قرار بود به عنوان دوست همراه من بیاد
تا حالا ندیده بودمش و این اولین باربود
ولی یهو یادم اومد هنوز مثل بز زل زدم بهش و برای اینکه به چوخ نرم نگاهمو کمی عصبی کردم. و گفتم
لیسا: حالا چرا انقدر بی سرو صدا اومدی باید قبلش میگفتی و این اصلا خوب نیست
کای: من دو ساعته منتظر شمام بانو
ویهو صورتش از اعصبانیت قرمز شد
کای: من و مجبور کردن با شما بیام از ساعت تایین شده دو ساعت زودتر اومدم زیر پام علف سبز شد و تو اینطوری
اصلا از تو پدرو مخصوصا شغلتون خوشم نمیاد اصلا
یک نفس داشت حرف میزد و نفس کم اورد باورم نمیشد انقدر عصبی باشه.
پس منم بدون اینکه نگاهش. کنم. اروم برگشتم به سمت ماشین و گفتم
لیسا: خوب که چی دفعه اخرت باشه با من اینطوری حرف میزنی
خوب میتونستم. اون اتش چشم هاشو ببینم و باعث یه پوزخند رو لبام میشد
تا رفتم طرف ماشین بادیگاردم درو باز کرد قبل سوار شدنم برگشتم طرفش
لیسا: سوار شو. دیرمون شد و خودم سوار شدم
پایان
یکمم از پارت سه موند که بعد از ظهر میزارم
ممنون از حمایتتون ❤
درخواستی داشتین نا شناس بگین🤍
۵.۳k
۰۶ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.