مافیای خطرناک من

پارت پنجم
ونگاهش رو ازم گرفت
+چرا اینطوری میکنه
بعد از چند لحظه دوباره گفت
_یه لحظه میای بریم تو ماشین
+باشه
ویو ا/ت
باهاش رفتم تو ماشین که گفت:
_بشین عقب
+اخه چرا
_گفتم بشین عقب
+باشه
از این رفتارش تعجب کرده بودم
که خودشم اومد پیشم نشست
+توچت شده
_مگه بهت نگفتم لباس باز نپوش خوشم نمیاد
+اینکه خیلی باز نیست فقط یکم از شکمم تودیده
_بالاخره که باز هست
میخاستم بقیه حرفمو بزنم که لباشو گذاشت رولبام من اولش تعجب کردم ولی بعدش باهاش همکاری کردم و بعد از 10مین از هم جدا شدیم
جفتمون نفس نفس میزدیم که گفت
_حالت خوبه
+اره ولی چرا اینکارو کردی
_چون باید تنبیه میشدی
+اخه برای چی
_چون هم یقه لباست باز بود هم کوتاه بود
+من قهرم
_چرا گرلم
+چون بخاطر یه پیراهن عصبانی شدی
_خب اخه اون پسرایی که اون طرف نشسته بودن بهت خیره شده بودن و بد نگاه میکردن
±پس بخاطر همین غیرتی شدی
_اره
+بازم قانع نشدم هنوز قهرم
_باشه ببرمت خرید اشتی میکنی
+اره
_پس داریم میریم باهم میریم خرید
+اخ جون
_خب بریم پیش بچها
+بریم
ویوا/ت
رفتیم پیش بچها وبعد از یک ساعت همه به خونه هاشون رفتم ولی منو جونکوک اول رفتیم خرید وبعدش رفتیم خونه جونکوک
+عشقم خونه ات خیلی قشنگه
_مرسی
+من گشنمه عشقم
_باشه گرلم الان یه چیزی درست میکنم باهم میخوریم
ویوا/ت
جونکوک برام پاستا درست کرد خوردیم و خوابیدیم صبح که بیدار شدم دیدم جونکوک نیست رفتم پایین و.....
ادامش تو پارت بعد امیدوارم خوشتون اومده باشه💜💜
دیدگاه ها (۰)

مافیای خطرناک من

مافیای خطرناک من

مافیای خطرناک من

پارت ۲۱ فیک مرز خون و عشق

پارت ۷۹ فیک ازدواج مافیایی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط