DOCTORS OF GONGILL🥼part 7
مادربز گش اهمیتی نداد .
جی هیون یک لقمه پر دوکابکی در حلقش فرو کرد و از پشت میز بلند شد .
+فکرشم نکن که کار دیگه ای بکنی !
جی هیون با ترس به مادربزرگش نکاه کرد .خانم هان با لحن تهدید امیزی گفت :همین االن
میری تو اتاقت و میخوابی .
_اما هالمو...
مادربزرگ، چاقویی را باهاش گوجه خورد میکرد را به طرف جی هیون پرتاب کرد .جی
هیون سریع جا خالی داد و چاقو کنار پایش افتاد .
+محض رضای خدا جی هیون، نکنه میخوای جوون مرگ شی؟
جی هیون از ترس دست هایش را روی سینه اش جمع کرده کرده بود .مادربزرگش انقدر جدی
و عصبانی بود که نمیتوانست رو حرفش حرفی بزند .
ارام به سمت اتاق خوابش رفت .یک عالمه کار نکرده داشت .اما از این که میتوانست چند
ساعت پشت سر هم بخوابد، خیلی خوشحال بود .
--
خانم هان بعد از پختن مقدار زیادی غذا و به سختی جاسازی کردنشان در یخچال کوچک نوه
اش به سمت اتاق جی هیون رفت .
کمی الی در را باز کرد تا از خواب بودنش مطمئن شود .جی هیون جوری خوابیده بود که
حتی یک انفجار هم نمیتوانست بیدارش کند .
ارام داخل شد و به چهره ی زیبای نوه ی در حال خوابش خیره شد .بوسه س ارامی روی
پیشانی جی هیون گذاشت و از اتاق بیرون رفت .
--
جی هیون با صدای بلند زنگ موبایل از خواب بلند شد .با بی میلی دستش را دراز کرد و
موبایلش را از روی میز کنار تخت برداشت .با چشمان بسته دکمه ی سبز را زد و کنار
گوشش گذاشت .
_ال ...
با صدای جیغ دکتر پارک چشمانش از ترس گرد شد .
+کجایی انترن !
جی هیون نگاهی به ساعت انداخت و استرسش چند برابر شد .سه ساعت از شروع زمان
کاری گذشته بود .
_خیلی متاسفم سونبه .همین االن االن راه میافتم !
و موبایل را قطع کرد .
--
+عالئم حیاتی بیمار رو هر پنج ساعت یه بار چک کن .هنوز احتمال خونریزی داخلی هست .
جی هیون با سرعت حرف های دکتر پارک را در دفترش یادداشت میکرد .جوری که مطمئن
بود بعدا نمیتواند حتی یک خطش را هم بخواند .
_چشم سونبه !
دکتر پارک از اتاق خارج شد و جی هیون هم پشتش راه افتاد .
+برو بیمارای ICU رو چک کن .اگر مشکلی بود بهم خبر بده .
#doctors_of_gongill_delaram
جی هیون یک لقمه پر دوکابکی در حلقش فرو کرد و از پشت میز بلند شد .
+فکرشم نکن که کار دیگه ای بکنی !
جی هیون با ترس به مادربزرگش نکاه کرد .خانم هان با لحن تهدید امیزی گفت :همین االن
میری تو اتاقت و میخوابی .
_اما هالمو...
مادربزرگ، چاقویی را باهاش گوجه خورد میکرد را به طرف جی هیون پرتاب کرد .جی
هیون سریع جا خالی داد و چاقو کنار پایش افتاد .
+محض رضای خدا جی هیون، نکنه میخوای جوون مرگ شی؟
جی هیون از ترس دست هایش را روی سینه اش جمع کرده کرده بود .مادربزرگش انقدر جدی
و عصبانی بود که نمیتوانست رو حرفش حرفی بزند .
ارام به سمت اتاق خوابش رفت .یک عالمه کار نکرده داشت .اما از این که میتوانست چند
ساعت پشت سر هم بخوابد، خیلی خوشحال بود .
--
خانم هان بعد از پختن مقدار زیادی غذا و به سختی جاسازی کردنشان در یخچال کوچک نوه
اش به سمت اتاق جی هیون رفت .
کمی الی در را باز کرد تا از خواب بودنش مطمئن شود .جی هیون جوری خوابیده بود که
حتی یک انفجار هم نمیتوانست بیدارش کند .
ارام داخل شد و به چهره ی زیبای نوه ی در حال خوابش خیره شد .بوسه س ارامی روی
پیشانی جی هیون گذاشت و از اتاق بیرون رفت .
--
جی هیون با صدای بلند زنگ موبایل از خواب بلند شد .با بی میلی دستش را دراز کرد و
موبایلش را از روی میز کنار تخت برداشت .با چشمان بسته دکمه ی سبز را زد و کنار
گوشش گذاشت .
_ال ...
با صدای جیغ دکتر پارک چشمانش از ترس گرد شد .
+کجایی انترن !
جی هیون نگاهی به ساعت انداخت و استرسش چند برابر شد .سه ساعت از شروع زمان
کاری گذشته بود .
_خیلی متاسفم سونبه .همین االن االن راه میافتم !
و موبایل را قطع کرد .
--
+عالئم حیاتی بیمار رو هر پنج ساعت یه بار چک کن .هنوز احتمال خونریزی داخلی هست .
جی هیون با سرعت حرف های دکتر پارک را در دفترش یادداشت میکرد .جوری که مطمئن
بود بعدا نمیتواند حتی یک خطش را هم بخواند .
_چشم سونبه !
دکتر پارک از اتاق خارج شد و جی هیون هم پشتش راه افتاد .
+برو بیمارای ICU رو چک کن .اگر مشکلی بود بهم خبر بده .
#doctors_of_gongill_delaram
۱۰.۸k
۰۲ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.