یک شبانه روز با کولبران ۲
یک شبانهروز با کولبران_۲
ظهر است. راه را با پیمودنش نهایتا طی میکنیم. وقتی به عقب نگاه میکنم، تازه میبینم که چقدر از خاک ایران دور شدیم. دارم به عذابِ مسیر بازگشتمان، همراه با بارها و گردوغبارها و این سربالاییِ نفسبر و کمین فکر میکنم. تا همین جا از مرز «ازخودبیگانگی» گذشتهام. به غایت آزاردهنده است. روزهایی هستند که آرزو میکنی، ای کاش میتوانستی زندگی را در آنها متوقف کنی. این یکی از آن روزهاست. اما چرا کولبران به این قیمت زندگی میکنند؟ چرا تا این اندازه با این همه فقر و فلاکت و بدبختی کنار آمدهاند؟
#کورد
#کوردستان
#فرهنگ
#تمدن
#اصالت
ظهر است. راه را با پیمودنش نهایتا طی میکنیم. وقتی به عقب نگاه میکنم، تازه میبینم که چقدر از خاک ایران دور شدیم. دارم به عذابِ مسیر بازگشتمان، همراه با بارها و گردوغبارها و این سربالاییِ نفسبر و کمین فکر میکنم. تا همین جا از مرز «ازخودبیگانگی» گذشتهام. به غایت آزاردهنده است. روزهایی هستند که آرزو میکنی، ای کاش میتوانستی زندگی را در آنها متوقف کنی. این یکی از آن روزهاست. اما چرا کولبران به این قیمت زندگی میکنند؟ چرا تا این اندازه با این همه فقر و فلاکت و بدبختی کنار آمدهاند؟
#کورد
#کوردستان
#فرهنگ
#تمدن
#اصالت
۹۳
۲۷ آبان ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.