پارت ۱۹

خونه بابای یونگی
از ماشین پیاده شدم
ج: هیونگ میخوای منم بیام؟؟
ی: نه... خودم میرم
رفتم سمت در ... زنگ درو زدم
+: بفرمایید آقا _ در خونه باز شد
پدر:یونگی اینجا چیک...
ی: جیسو کجاست ؟؟
پدر: چیکار به جیسو داری؟؟ با مادرت داره بازی میکنه _ رفتم تو اتاق قبلی جینی ... درو باز کردم
مادر: یونگیا چی شده پسرم ؟؟
ی: هیچی مادر فقط اومدم جیسو رو ببینم
جیسو: دایی (لبخند) اومد پامو سفت بغل کرد
بغلش کردم: دلت برام تنگ نشده بود؟ شیش ماهه که ندیدمت(لبخند)
جیسو: مامان بهم گفت وقتی برگشتن باهم میام خونه تو فکر کنم دیگه فردا برسن _ وقتی اینو گفت با اینکه لبخند زده بودم اشک تو چشمام جمع شد
ی: جیسویا مامانی به من زنگ زد ... گفت که مجبور شدن یکم بیشتر بمونه
ج: پس یعنی بابا میاد دنبالم بریم خونه ؟؟
ی: نه عزیزم هم بابا و هم مامان یکم بیشتر میمونن
مادر: ما نتونستیم بهش بگیم پسر ... واقعا دلم نمی‌یومد _ ی: کار خوبی کردین مامان ... من میرم پایین اگه خواستی بیا
مادر: باشه عزیزم میام
با جیسو رفتیم پایین
پدر: یونگی میخوای چیکار کنی؟ میخوای اونو ببری پیش خودت؟
ی: انتظار داری بزارم اینجا بمونه و پیش کسی مثل تو بزرگ شه ؟
مادر: یونگی اون پدرته دُرُس...
ی: چه پدری مادر من این همون مردی نیست که می‌گفت با ازدواج جینی مخالفه؟ همون مردی نیست که وقتی جینی حامله بود میگفت باید سقطش کنه؟
پدر: من فقط صلاح خودشو میخواستم
ی: صلاح؟ صلاحش توی بچه دار نشدنش بود؟
مادر: پسرم آروم باش.
ی: جینی و من به درک سوهی چی؟ الان میشه یازده سال که پیش منه؟ اونم به صلاحش بود که ازش خبر نداشته باشی؟
پدر: ازش خبر نگرفتم چون می‌دونستم جاش پیش تو اَمنه _ صدای خندم رفت بالا: جاش پیش کسی اَمنه که حتی حاضر نبودی یه کُلت بهش بدی؟ آره؟
مادر: یونگی اون اشتباه کرد لطفا بزار جیسو اینجا بمونه _ به مادرم نگاه کردم: حس میکنم جاش پیش خودم امن تره هروقت که خواستی میتونی بیای بهش سر بزنی ... ولی تنها _ از خونه اومدم بیرون
ج: هیونگ چیشد؟
ی: جیسو یکم بشین تو ماشین من الان میام _ به جونگسان نگاه کردم: هواست بهش باشه تا من برگردم _ دوباره برگشتن توی خونه: آجوما میشه وسایل جیسو رو بهم بدین
آجوما: الان جمعشون میکنم پسرم
بعد از دَه دقیقه با یه چمدون اومد پایین: همش این توعه پسرم
ی: ممنونم _ خواستم از در برم بیرون _ مادر: یونگی
ی:چیزی شده؟ چیز دیگه ای مونده که بهم نگفتین؟
دیدگاه ها (۰)

مارت ۲۰

پارت ۲۱

پارت ۱۸

پارت ۱۷

#شب_خاص Part 27. تو همین فکرها...

♡My goddess⁦♡part ۲۴زود خودمو جم و جور کردم که مادر هیوجین و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط