زخم ها بسیار اما نوشداروها کم است
زخـــم ها بسیــــار امـــا نوشــــداروها کم است
دل که می گیرد تــمام سِحر و جادوها کم است
هر نسیمی با خـــــودش بــوی تو را آورده است
بادهـــا فهمیــده اند اعجاز شـــب بوها کم است
تا تو لب وا مـــی کنی زنبورهـــا کِـــل می کشند
هرچه می ریزی عسل در جام کندوها کم است
بیشتــر از من طلب کن عشــــق! من آمـــاده ام
خواهــــش پــــرواز کردن از پرستوها کـــم است
از سمرقـــند و بـــخارا می شود آسان گذشـــت
دیگر این بـــخشش برای خال هندوها کم است
عاشقم...یعــــــنی بـرای وصـــف حال و روز من
هرچه فال خواجـــــه و دیوان خواجوها کم است
من همیــن امـــــروز یا فــــردا به جنگل می زنم
جرأت دیــــوانگی در شــهر ترســـوها کم است!
دل که می گیرد تــمام سِحر و جادوها کم است
هر نسیمی با خـــــودش بــوی تو را آورده است
بادهـــا فهمیــده اند اعجاز شـــب بوها کم است
تا تو لب وا مـــی کنی زنبورهـــا کِـــل می کشند
هرچه می ریزی عسل در جام کندوها کم است
بیشتــر از من طلب کن عشــــق! من آمـــاده ام
خواهــــش پــــرواز کردن از پرستوها کـــم است
از سمرقـــند و بـــخارا می شود آسان گذشـــت
دیگر این بـــخشش برای خال هندوها کم است
عاشقم...یعــــــنی بـرای وصـــف حال و روز من
هرچه فال خواجـــــه و دیوان خواجوها کم است
من همیــن امـــــروز یا فــــردا به جنگل می زنم
جرأت دیــــوانگی در شــهر ترســـوها کم است!
- ۴۴۰
- ۰۷ مرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط