سکوت دل p
سکوت دل p7
ویو سوم شخص :
چن روزی بود که شیزوکو نه تلفنشو جواب میداد نه مدرسه میومد . تقریبا داشت یه هفته میشد .
بالاخره اخرین روز هفته تموم شد و اکانه و یورو از مدرسه اومدن بیرون
یورو : تو با (.... ) ( مثلا یکی از دوستاشه ) برو من باید برم جایی کار دارم
اکانه : میدونم میخوای بری شیزوکو رو ببینی . منم میام
یورو : اکانه .... قبلا درموردش حرف زدیم . گفتم من ازون دختر خوشم نمیاد ( اره جون عمت )
اکانه : بفهمم رفتی پیش اون منو نبردی پارت میکنم
یورو : تو منو ؟
اکانه : اره
یورو : من میرم دیگه حوصله بحث ندارم . خدافظ
اکانه : خدافظ
فلش بک به یورو :
یورو رف سمت خونه ی شیزوکو . نزدیک خونشون که بود یه دخترو با هودی مشکی دید گه کلاهش رو سرشه و موهای قهوه ایشو از کلاه هودیش اورده بیرون .
یورو اروم زمزمه کرد : شیزوکو ؟
رف سمتش : هی ... شیزوکو
شیزوکو از صداش فهمید کیه . بر نگشت . فقط میخواست بره . قدم اولو برای فرار برداشت که یورو مچشو گرفت و کشیدش سمت خودش : هوی ... جوابمو بده
شیزوکو شوکه شد و تقلا کرد : ولم کنننن
یورو کلاه هودی شیزوکو بدون اینکه شیزوکو فرصتی برای مقاومت داشته باشه کشید . و شیزوکو با تمام سعیش داشت پایینو نگاش میکرد که مبادا یورو صورتشو ببینه
شیزوکو بخاطر کبودیای بدنش ریز ریز ناله میکرد و دندوناشو رو هم فشار میداد
یورو چونه ی شیزوکو رو گرفت و صورتشو چرخوند سمت خودش
و اینجا بود که یورو تا اسمون هفتم رفت و برگشت
یورو ازونی که عصبی بود عصبی تر شد و ترسناک تر
یورو : کی ... کی همچین ... کی همچین کاریو باهات کردههههههه ( جمله اخرو اربده کشید )
شیزوکو سرشو پایین گرفت : فک کردی ادمیم که به این راحتیا ادمارو میفروشم ؟ دوساله رازمو نگه داشتم . حتی اکانه عم نمیدونه فرد کیه ؟
یورو : کودوم راز ؟
شیزوکو : گفتنش به چه دردت میخوره
یورو : کودوم راززززر ؟
شیزوکو : خیله خب ... میگم
دوسال پیش ، یکی از پسرای مدرسه بهم اعتراف کرد . راستشو بگم ...خوشتیپ بود . همه چیزش رو فرم بود . ولی این من بودم که نمیخواستم با پسری بگردم
ازون موقع شروع کرد به اذیت کردنم . باور کن قصد نابود کردن احساساتشو نداشتم ولی .... من نمیتونستم .....
یورو : موکانجی بوده اره ؟ صب کن و ببین چیکارش میکنم . مرتیکه آشغال
شیزوکو : ولش کن ....
یورو : توقع داری همینجوری نگاش کنم که ببینم داره باهات اینکارو میکنه ؟ انقد فک میکنی بی احساسم ؟
چرا نمیای مدرسه ؟ چرا خودتو حبس کردی ؟ حداقل جواب تلفنای اکانه رو بدهههه
شیزوکو با صدای بلند گریه میکنه و داد میزنه : توقع داری با این ریخت بیام مدرسه ؟ که باز تحقیر شمممم ؟ که دوباره خنده های مسخره ی اونو ببینممم ؟ فک کنم اکانه بهت گفته که ازینکه جلوی یه پسر ضایع شم یا خورد شم بدم میاد برای همین_____
خودش نفهمید چی شد . فقط فهمید الان تو بغل یوروعه . یورو بغلش کرده بود ؟ جدی ؟
شیزوکو سعی کرد نقلا کنه ولی یورو نمیزاشت
شیزوکو : این چه کاریه ؟ ولم کن *قیافه رب لبو 😂
یورو : شما دخترا تو این موقعیتا باید بهتون توجه و محبت شه
شیزوکو : نمی...خواد
یورو : ساکت ....
شیزوکو اندر ذهن : بغلش خیلی خوبه اکانه چه حالی میکنه با این پسر خالش ( ///_/// )
یورو : درد داری ؟
شیزوکو : مهم نی
یورو : میشه جوابمو عین ادم بدی ؟
شیزوکو : اگه بگم ندارم دروغ گفتم منم از دروغ متنفرم
یورو : بیا بریم بیمارستان
شیزوکو : چی ؟ نه نه نه عمرا
یورو : یا میای یا همینجوری با همین وضع میبرمت پیش اکانه
شیزوکو : ای بابا ....
ویو سوم شخص :
چن روزی بود که شیزوکو نه تلفنشو جواب میداد نه مدرسه میومد . تقریبا داشت یه هفته میشد .
بالاخره اخرین روز هفته تموم شد و اکانه و یورو از مدرسه اومدن بیرون
یورو : تو با (.... ) ( مثلا یکی از دوستاشه ) برو من باید برم جایی کار دارم
اکانه : میدونم میخوای بری شیزوکو رو ببینی . منم میام
یورو : اکانه .... قبلا درموردش حرف زدیم . گفتم من ازون دختر خوشم نمیاد ( اره جون عمت )
اکانه : بفهمم رفتی پیش اون منو نبردی پارت میکنم
یورو : تو منو ؟
اکانه : اره
یورو : من میرم دیگه حوصله بحث ندارم . خدافظ
اکانه : خدافظ
فلش بک به یورو :
یورو رف سمت خونه ی شیزوکو . نزدیک خونشون که بود یه دخترو با هودی مشکی دید گه کلاهش رو سرشه و موهای قهوه ایشو از کلاه هودیش اورده بیرون .
یورو اروم زمزمه کرد : شیزوکو ؟
رف سمتش : هی ... شیزوکو
شیزوکو از صداش فهمید کیه . بر نگشت . فقط میخواست بره . قدم اولو برای فرار برداشت که یورو مچشو گرفت و کشیدش سمت خودش : هوی ... جوابمو بده
شیزوکو شوکه شد و تقلا کرد : ولم کنننن
یورو کلاه هودی شیزوکو بدون اینکه شیزوکو فرصتی برای مقاومت داشته باشه کشید . و شیزوکو با تمام سعیش داشت پایینو نگاش میکرد که مبادا یورو صورتشو ببینه
شیزوکو بخاطر کبودیای بدنش ریز ریز ناله میکرد و دندوناشو رو هم فشار میداد
یورو چونه ی شیزوکو رو گرفت و صورتشو چرخوند سمت خودش
و اینجا بود که یورو تا اسمون هفتم رفت و برگشت
یورو ازونی که عصبی بود عصبی تر شد و ترسناک تر
یورو : کی ... کی همچین ... کی همچین کاریو باهات کردههههههه ( جمله اخرو اربده کشید )
شیزوکو سرشو پایین گرفت : فک کردی ادمیم که به این راحتیا ادمارو میفروشم ؟ دوساله رازمو نگه داشتم . حتی اکانه عم نمیدونه فرد کیه ؟
یورو : کودوم راز ؟
شیزوکو : گفتنش به چه دردت میخوره
یورو : کودوم راززززر ؟
شیزوکو : خیله خب ... میگم
دوسال پیش ، یکی از پسرای مدرسه بهم اعتراف کرد . راستشو بگم ...خوشتیپ بود . همه چیزش رو فرم بود . ولی این من بودم که نمیخواستم با پسری بگردم
ازون موقع شروع کرد به اذیت کردنم . باور کن قصد نابود کردن احساساتشو نداشتم ولی .... من نمیتونستم .....
یورو : موکانجی بوده اره ؟ صب کن و ببین چیکارش میکنم . مرتیکه آشغال
شیزوکو : ولش کن ....
یورو : توقع داری همینجوری نگاش کنم که ببینم داره باهات اینکارو میکنه ؟ انقد فک میکنی بی احساسم ؟
چرا نمیای مدرسه ؟ چرا خودتو حبس کردی ؟ حداقل جواب تلفنای اکانه رو بدهههه
شیزوکو با صدای بلند گریه میکنه و داد میزنه : توقع داری با این ریخت بیام مدرسه ؟ که باز تحقیر شمممم ؟ که دوباره خنده های مسخره ی اونو ببینممم ؟ فک کنم اکانه بهت گفته که ازینکه جلوی یه پسر ضایع شم یا خورد شم بدم میاد برای همین_____
خودش نفهمید چی شد . فقط فهمید الان تو بغل یوروعه . یورو بغلش کرده بود ؟ جدی ؟
شیزوکو سعی کرد نقلا کنه ولی یورو نمیزاشت
شیزوکو : این چه کاریه ؟ ولم کن *قیافه رب لبو 😂
یورو : شما دخترا تو این موقعیتا باید بهتون توجه و محبت شه
شیزوکو : نمی...خواد
یورو : ساکت ....
شیزوکو اندر ذهن : بغلش خیلی خوبه اکانه چه حالی میکنه با این پسر خالش ( ///_/// )
یورو : درد داری ؟
شیزوکو : مهم نی
یورو : میشه جوابمو عین ادم بدی ؟
شیزوکو : اگه بگم ندارم دروغ گفتم منم از دروغ متنفرم
یورو : بیا بریم بیمارستان
شیزوکو : چی ؟ نه نه نه عمرا
یورو : یا میای یا همینجوری با همین وضع میبرمت پیش اکانه
شیزوکو : ای بابا ....
- ۳.۲k
- ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط