★تک پارتی★
★تک پارتی★
روی صندلی نشسته بودن تا نوبت شون بشه
میخواستن برای اولین بار پسر کوچولوشون رو ببرن آزمایشگاه
البته یکم نگران هم بودن
چون پسر شون زیادی لوس بود و سر هر چیز کوچیکی گریه میکرد
و لوس بازی در میاورد
میترسیدن که آزمایشگاه رو بزاره رو سرش
منشی:آقای کیم نوبت شماست
نامجون:ممنونم
(جونگ مین=پسر کوچولوشون)
جونگ مین:آپا..مگه ندفتی مامان میخواد بره دکتر..پس چرا ما هم داریم باهاش میلیم تو
ا.ت: خب...جونگ مین مامانی اگر بگم بهت دروغ گفتم چی میگی
جونگ مین:میخواین منو ببلین دکتر...نهههه من هق نمیام(گریه)
نامجون:واییی شروع شد
منشی:آقا نمیرید تو..دکتر منتظره ها
نامجون:الان میریم
جونگ مین:نهههههه آپااااا(جیغ)
ا.ت:ایگو ساکت باش...جونگ مین بعدش میبریمت شهر بازی ها
جونگ مین:نه ولم تونید..نمیام
ا.ت یه نگاه به نامجون کرد و نامجون معنیش رو فهمید
نامجون آروم دست و پاهای جونگ مین گرفت و دستش رو دهن جونگ مین گرفت
تا نتونه گریه کنه و جیغ بزنه
زود بردنش تو اتاق
جونگ مین همینجوری جیغ هاش تو دست نامجون خفه میشد
و بزور سعی داشت دست نامجون رو پس بزنه
دکتر هم با دیدن وضعیت اونا زود کارش رو انجام داد
دکتر:جوابش روز جمعه میاد بیاید آزمایشگاه بگیرید خدانگهدار
نامجون:خدانگهدار
رفتن تو ماشین و نامجون دستش رو از جلو دهن جونگ مین ورداشت
تا دست هاش رو وا کرد
جونگ مین یه چک محکم به دهن نامجون و ا.ت زد
نامجون:اون...الان چیکار کرد
جونگ مین:ولم تونید بیشعول ها...خیلی شیبالید
ا.ت:چیییی.....جونگ مین اینو کی بهت یاد داده؟
نامجون:(تعجب)
جونگ مین:عمو یونگی بهم یاد داد...گفت هر وقت عجبانی شدم اینو بگم
نامجون:خدا یونگی رو لعنت کنه
جونگ مین:جی...لعنت؟
ا.ت: منظور بابات این نبود....مگه نه
ا.ت یه مشت محکم زد تو پهلو نامجون
نامجون:اخخخ...آره آره
نامجون:شب برات دارم( آروم)
جونگ مین:قلال بود منو ببلید شهر باژی
ا.ت:نه حوصله ندارم
جونگ مین داشت میزد زیره گریه که ا.ت گفت:
ا.ت:نه نه کی گفته من حوصله ندارم خیلی هم با حوصله هم
نامجون:(خنده)
اون روز رفتن شهر بازی و کلی بهشون خوش گذشت🍥🍧
پایان
#بی_تی_اس #نامجون #تهیونگ #جین #شوگا #یونگی #اگوست_دی #جیهوپ #هوسوک #جیمین #جونگ_کوک #کیپاپ #کیدراما
روی صندلی نشسته بودن تا نوبت شون بشه
میخواستن برای اولین بار پسر کوچولوشون رو ببرن آزمایشگاه
البته یکم نگران هم بودن
چون پسر شون زیادی لوس بود و سر هر چیز کوچیکی گریه میکرد
و لوس بازی در میاورد
میترسیدن که آزمایشگاه رو بزاره رو سرش
منشی:آقای کیم نوبت شماست
نامجون:ممنونم
(جونگ مین=پسر کوچولوشون)
جونگ مین:آپا..مگه ندفتی مامان میخواد بره دکتر..پس چرا ما هم داریم باهاش میلیم تو
ا.ت: خب...جونگ مین مامانی اگر بگم بهت دروغ گفتم چی میگی
جونگ مین:میخواین منو ببلین دکتر...نهههه من هق نمیام(گریه)
نامجون:واییی شروع شد
منشی:آقا نمیرید تو..دکتر منتظره ها
نامجون:الان میریم
جونگ مین:نهههههه آپااااا(جیغ)
ا.ت:ایگو ساکت باش...جونگ مین بعدش میبریمت شهر بازی ها
جونگ مین:نه ولم تونید..نمیام
ا.ت یه نگاه به نامجون کرد و نامجون معنیش رو فهمید
نامجون آروم دست و پاهای جونگ مین گرفت و دستش رو دهن جونگ مین گرفت
تا نتونه گریه کنه و جیغ بزنه
زود بردنش تو اتاق
جونگ مین همینجوری جیغ هاش تو دست نامجون خفه میشد
و بزور سعی داشت دست نامجون رو پس بزنه
دکتر هم با دیدن وضعیت اونا زود کارش رو انجام داد
دکتر:جوابش روز جمعه میاد بیاید آزمایشگاه بگیرید خدانگهدار
نامجون:خدانگهدار
رفتن تو ماشین و نامجون دستش رو از جلو دهن جونگ مین ورداشت
تا دست هاش رو وا کرد
جونگ مین یه چک محکم به دهن نامجون و ا.ت زد
نامجون:اون...الان چیکار کرد
جونگ مین:ولم تونید بیشعول ها...خیلی شیبالید
ا.ت:چیییی.....جونگ مین اینو کی بهت یاد داده؟
نامجون:(تعجب)
جونگ مین:عمو یونگی بهم یاد داد...گفت هر وقت عجبانی شدم اینو بگم
نامجون:خدا یونگی رو لعنت کنه
جونگ مین:جی...لعنت؟
ا.ت: منظور بابات این نبود....مگه نه
ا.ت یه مشت محکم زد تو پهلو نامجون
نامجون:اخخخ...آره آره
نامجون:شب برات دارم( آروم)
جونگ مین:قلال بود منو ببلید شهر باژی
ا.ت:نه حوصله ندارم
جونگ مین داشت میزد زیره گریه که ا.ت گفت:
ا.ت:نه نه کی گفته من حوصله ندارم خیلی هم با حوصله هم
نامجون:(خنده)
اون روز رفتن شهر بازی و کلی بهشون خوش گذشت🍥🍧
پایان
#بی_تی_اس #نامجون #تهیونگ #جین #شوگا #یونگی #اگوست_دی #جیهوپ #هوسوک #جیمین #جونگ_کوک #کیپاپ #کیدراما
۵.۳k
۱۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.